کتاب چشمهای بی حیا اثری از خانم رویا سیناپور رمان نویس خوب کشورمان است. دستی به صورتی که در تمام ایام به تیغ التماس می نمود تا دوست و دشمن دانه های زود به رنگ سفید را نبینند کشید و دیدی یواشکی بر داماد جوانم که در حقیقت پسر خواهرم بود انداختم و بعد پیشانی نازگل را بوسه زدم. و اشکم از چشمان سرازیر شد.اشکی که شاید بزرگیش به اندازه ی یک مروارید بود را از گوشه بینی خود پاک کردم و گفتم همین امشب در این لباس سفید که لباس بختت می باشد همانند فرشته شده ای که قول و پیمانی را بر پرهای خود می کشانی. بعد از ته دل آهی کشیدم که زیادتر به نفس عمیق شباهت داشت و گفتم خوب گوش فرا ده نازگل من .خوب خواهی دانست که کوره راهی از جاده عشق به من و غروب زندگی ام اجازه نمیدهد تا در اینطور موقعیتی و این لحظه زیبا در سره سفره عقد تو و امید نشینم. میدانم که فهمیده ای برای چه امشب مادرت در کنار ما نیست.او شروع به گریه کرد.گریه نکن نازگل من میدانی که پدرت وظایفی دارد و امشب راز دلش را واسه ی تو آشکار می کند.امید هم با تو بزرگ شده و پا به پای تو سختی ها و کمبودها را در سرگذشت خود تحمل نموده و هم مثل تو محتاج مادر بوده است.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای کتاب چشمهای بی حیا تماس بگیرید.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا