کتاب قلبی برای تپیدن نوشته ای از زهرا دلگرمی است.بهروز با لبخندی گوشی را گذاشت تلاش نمود کارهایش را همانگونه که به همسرش گفته بود سریع به اتمام برساند و به خانه برود.غزل در منزل نشسته بود و واسه ی سرگرم نمودن خودش آلبوم عکس های خانوادگی را نگاه می نمود و بعد از گذشت زمانی نگاهی به ساعت کرد.بلند شد و آلبوم را بر روی میز گذاشت و به سمت اتاق خواب رفت . مانند تمام ایام تا داخل شد دیدش به کمدی خورد که درش همیشه قفل می باشد و تا آنجا که او در ذهنش بود بیست و هشت سال بود که در آن را باز نکرده بود . چقدر دوست داشت بعد از سپری شدن سال ها در کمد را باز نماید و به شی های داخل آن نگاهی انداخت. به سمت کمد رفت . دستانش به لرزه افتاده بود و قلبش به سرعت می تپید . آه بلندی کشید و زیره لب گفت .چقدر زود گذشت . انگار همین دیروز بود یا اصلا برای چه دیروز .انگار چند دقیق ی پیش بود . پروردگارا برای نمی توانم اون خاطرات رو فراموش کنم. روی صندلی نشست و نگاهش را به در بسته ی کمد دوخت .برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب قلبی برای تپیدن تماس بگیرید.