کتاب شب شیشه ای به قلم نسرین ثامنی است.افشین در منزل را باز کرد و یواشکی و پاورچین گام به داخل حیاط گذاشت.از پله ها به نرمی بالا می رود.تلاش دارد کمترین سر و صدایی ایجاد نکند. به این سبب دم پله ها کفش های خود را از پا در آورده و آنها را زیر بغلس می گیرد و به راه خویش ادامه می دهد.روبروی پنجره ی اتاق که می رسد کمرش را خم نموده و با احتیاط فراوان گذر می کند.صدای تلویزیون از ورای پنجره به گوش می رسد.به آهستگی در اتاق جانبی را باز می کتد و داخل می شود.قلبش همانند گنجشکی که به دام افتاده به تپش افتاده می باشد.اتاق غرق در تاریکی می باشد.در را بدون ایجاد نمدن سر و صدا پشت سر خود بسته و کفش هایش را بغل در می گذارد.دست های خود را که از سرما یخ زده است به دهانش نزدیک نموده و ها می کند تا با نفس گرم خود از سرمای آن کم کند.واسه ی لحظه ای کلید برق را زده ولی یک دفعه از حرکت خود پشیمان گشته و باز اتاق را در تاریکی فرو می برد.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب شب شیشه ای تماس بگیرید.