کتاب شایان به نویسندگی زینب خاکبیز است.به گونه ای به در و دیوار منزل ها نگاه می نموده که انگار نختین دفعه بود پا به آن کوچه گذاشته است.آن محله ی بسیار وسیع و بزرگ با آن همه خانه های مجلل و زیبا که فقط حیاط یکی از آنها اندازه ی وسعت همه ی محله ی خودشان بود و آن درهای بزرگ و آهنین که او را به یاد قلعه های جنگی داستانها می انداخت.اطراف کوچه پر شده بود از برگهای زرد و خشک چنار که باد تمامی آنها را در یک طرف جمع آوری نموده بود.هم اکنون نیز به درستی نمی دانست آنجا خواستار چه چیزی است.به طور مرتب از خود سوال می کرد که کجا می روی.پس از مدتی انگار که با خود لج نموده باشد جوابی به سوالش نمی داد.به راستی واسه ی چه آنجا رفته بود.در میان آن دیوار بلند و درهای بزرگ اهنی چه چیزی می خواست.به دنبال چه بود.به طور دائم به خود می گفت بازگرد.ولی پاهایش مسیر خویش را طی می نمودند.یکدفعه قلبش به تپش افتاد.گانهایش کندتر و کندتر شدند و سرانجام از حرکت ایستادند.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب شایان تماس بگیرید.