کتاب پائیز را فراموش کن به قلم فهیمه رحیمی است.در یکی از روزهای پاییزی آقای پوریا به دلیل انجام دادن کارهایش داخل تاکسی نشست و دقایقی بعد بدون این که حرکت نماید به رو به رو خیره شد و آن وقت مثل شخصی که کار و عمل فراموش شده ای را به یاد آورد کیف دستی خود را باز کرد و نامه ای را بیرون آورد .از نوشته های داخل نامه باخبر بود ولی واسه ی اطمینان دفعه ی دیگر نامه را درآورده و مشغول مطالعه کردن آن شد. مطالب درون نامه ابلاغ حکم دو سال مأموریت بیرون از مرکز بود که باید دو سال زمان خدمت را واسه ی طبابت به لزستان می رفت و در یکی از دهستانها به درمان مریضان مشغول می شد.لبخند ملیحی بر لبانش نقش بسته بود نشان می داد که از رفتن به این مأموریت ناراحت نمی باشد و رضایت دارد.بعد از دیدن این خشنودی اندیشه های مختلف به فکرش حمله ور شدند و دچار شک و تردید شد او ترس از تنهایی داشت.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب پائیز را فراموش تماس بگیرید.