کتاب خاکستر زمان که توسط هادی نعمتی نوشته شده است.که دارای صد و چهل و هشت صفحه می باشد. این اثر برگرفته پنج داستان با اسم های کابوس یک شب پاییزی و آن روز روی تپه و از یاد رفته و چند تار مو و خاکستر زمان است.نفس نفس می زدم و بدنم بسیار به لزره افتاده بود. بدنم روی پاهیم سنگینی می نمود و قدرت وایسادن بر روی پاهایم را نداشتم. به طرف تختی که پشت دخل و یخچال مغازه بود برگشم و روی آن نشستم اما همچنان نشستن هم واسه ی من دشوار بود. فشارم بسیار آمده بود پایین و سرم گیج می رفت. به دیوار پشت سرم تکیه دادم و بر زمین افتاده و ولو شدم. حسن از درب پشت مغازه داخل شد و روبه روی من بر روی دو پایش نشست و توله سگ کوچکی که دو ماهی زیادتر نداشت و هم اکنون هم نامی برایش انتخاب نکرده بود.پشت سرش آمد و دور و برش می چرخید تا دقت او را به خود جلب کند.اما حسن که در تمام ایام سر به سرش گذاشته و همبازی خوبی واسه ی او بود.امروز اصلا حال سر و کله زدن با او را نداشت. چهره اش درهم و شکسته بود و پیرتر از چیزی بود که به نظر می رسید با آنکه یازده سال زیادتر نداشت.انگار جهان بسیار زودتر از وقتش او را پیر نموده بود.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب خاکستر زمان تماس بگیرید.