دانلود کتاب مکاتیب فارسی غزالی به‌ نام فضائل الانام من رسائل حجة‌الاسلام به‌ تصحیح و اهتمام عباس اقبال

 

اى ملك اين دنیا را بسیار تشکر و خزانه ساختی آخرت را نیز بساز و برقدر مقام و مدت آخرت ساز ، مدت دنیا پیداست که چند است ، بود که روزی یا نفسی پیش نمانده است ، مدت آخرت را نهایت نیست که اگر هفت آسمان و زمین پر گاورس کنند و مرغی را فرمایند که هر هزار سال يك دانه پیش مخور آن همه برسد و از اید هیچ کمتر شود، خزانه در خور مدت باید نهاد چنانکه ازل منزلی که مقام دروی یک شب بود. اندك بود بنسبت با منزلی که در او . در او مقیم خواهی بودن و بدان که هیچ بنده ایست که نه وی را بر دوزخ گذری هست از ساعتی در گیر تا هفت هزار سال که آخر کسی را که از دوزخ بیرون آورند پس از هفت هزار سال بود و این کسی را بود که ایمان سلامت برده باشد و این آسان نیست. و در خبر است که درخت ایمان آب از طاعت خورد و بیخ وی از عدل و از دوام ذکر حق تعالی راسخ گردد و چون این تربیت نباید در سکرات موت در افتد که بیخ ندارد. يك وصبت از من قبول کن کلمه لا اله الا الله همیشه در زیر زبان دار چنانکه کسی نشنود و می گوی اگر در شکار باشی و اگر بر تخت بار و اگر در خلوت ، يك ساعت از این خالی مباش که ایمان بدین راسخ شود که اگر از عذاب آخرت خلاص یابی از سؤال قیامت خلاص نیابی کلام داع. وكلكم مسؤل عن رعيته اگر ترا در مقام سیاست بدارند و بگویند بندگان خویش را و گویندگان لا اله الا الله را رعیت تو کردیم و ترا اسپی چند بدادیم بملکی ، همه دل در ستوران خویش بستی تا هر کجا مرغزاری سبزتر بود چراگاه ایشان ساختی و از بندگان ما غافل ماندی . چرا عزیزان ما را از ستوران خویش باز پس داشتی ، و گفته بودیم که حرمت مؤمن بنزدیث ما بیش از کعبه است ، از این سؤال چه جواب داری . عمر خطاب رضی الله عنه را سیرت چنان بود که شتر درویشی در شب تاريك كم شد ، پای برهنه در طالب آن می دوید و می گفت که اگر شتری گرگین را در کنار آب فرات بگذارند و دارو در وی نمالند مرا از آن روز قیامت بخواهند.

 

پرسید، و برا یکی از صحابه در خواب دید پس از دوازده سال که غل کرده بود و جامه سفید پوشیده چنان که کسی از کاری فارغ شده باشد ، گفت یا امیرالمؤمنین خدای تعالی با تو چه کرد ، گفت تا اکنون در حساب بودم و کار عمر پرخطر بود اگر نه آن بودی که خداوند کریم بودی حال عادل ترین خلق این بود حال خویش را بر این قیاس کن . و در جمله راه نصیحت دراز است بر همه ملوك وبر ملك اسلام كوتاه : لوح نوشته فرا پیش او اهم در آن لوح مینگر سیرت پدر خویش ملکشاه فرا پیش گیر واگر ترا گویند پدرت از فلان ده درم بسندی تو ده درم و تیم بستان کو این زیادت چرا بستانم ، وی از حق تعالی می ترسید من نمی ترسم ، وی عاقل بود نام ایکو و خشنودی رعیت دوست می داشت من عاقل ده ام . اگر گویند در ولایت تو جهودی هست و برا از ولایت بیرون کن بگو در روز گار پدرم کجا بود. چون گویند در ولایت وی بگو پس چرا قاعده که وی نهاد باطل کنم و بدان که هر که قاعده و راه پدر خویش باطل کند عاقی باشد و عاق ببهشت نشود اگر چه بوی بهشت از پانصد ساله راه بشنوند ، هر که ترا بعقوق دعوت کند او دشمن تو است . يا ملك شكر نعمت حق تعالی بر خود بگزار که اسمت چهار است : ایمان و اعتقاد درست و روی نیکو وخلق ليكو وفعل نیکو این یکی باختیار است و آن هر سه ۲ هدیه حق تعالی است، آن هر سه از تو دریغ نداشت تو نیز این چهارم از خود دریغ مدار که آن هر سه بزیان آید برتو و ناسپاسی کرده باشی و ای امیران نو دوات که بر پای ایستاده اید اگر خواهید که دولت پاینده باشد و مبارک باید که دولت از بی دولتی بازشناسید و بدانید که شما را ملك يكى نیست بلکه دو است، این یکی ملک خراسان و آن دیگر ملک زمین و آسمان كه ملك وى و ملك شماست، فردای قیامت همه را با وی در مقام سیاست بدارند و با شما گویند حق نعمت من چون گزار دید که قُلُوبُ الْمُلُوكَ خَزائن الله دل ملوك خزائن خدای تعالی است که هر چه در عالم خاک پدید آورد از رحمت وعقوبت بواسطه دل ملوك بود گوید خزانه خود شما سپردم و زبان شما را کلید آن خزانه کردم.

 

 

برای خرید کتاب مکاتیب فارسی غزالی  نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 امانت نگه داشتید در خزانه با خیانت کردید ، و هر که حال يك مظلوم بر ملك پوشيده دارد در خزانه خیانت کرده باشد ، همه گوش فرا خویشتن دارید که این دولت رانده گیر و خجلت خیانت در قیامت مانده گیر.
آمدیم عرضه کردن حاجت ، وحاجت دواست عام و خاص ، عام آن که مردمان ملوس سوخته و پرا اکنده و و بیخ بر ر کنده اند در ظلم و قسمت ، و آنچه غله بود از سرما و بی آبی تباه شد و هر چه درخت صدساله . بود خشك شد ، برایشان رحمتی کن تا خدای تعالى بر تو رحمت کند ، پشت و گردن مؤمنان از بلا و محنت گرسنگی بشکست ، چه باشد که کردن ستوران تو از طوق زر فرو بشکند ؟
و اما حاجت خاص آنست که من دوازده سال در زاویه نشستم و از خلق اعراض کردم پس فخر الملك رحمة الله عليه مرا الزام كرد كه بنيسابور بایدند. گفتم این روزگار سخن من احتمال نکند که هر که در این وقت كلمة الحق بگوید در و دیوار بمعادات او برخیزند ، گفت ملکی است عادل و من بنصرت تو برخیزم . امروز کار بجایی رسیده که سخنهایی میشنوم که اگر در خواب دید می گفتمی اضغاث احلامست اما آنچه یعلوم عقلی تعلق دارد اگر کسی را بر آن اعتراضیست عجب نیست که در سخن من غریب و مشکل که فهم هر کس بدان نرسد بسیار است لکن من یکی ام ، آنچه در شرح هر چه گفته باشم با هر که در جهانست درست میکنم و از عهده بیرون می آیم ، این سهلست . اما آنچه حکایت کرده اند که من در امام ابو حنیفه رحمة الله علیه ضمن کرده ام این احتمال نتوانم کرد ، بالله الطالب الغالب المدرك المهلك الحى الذى لا اله الأمو که اعتقاد من آنست که امام ابو حنیفه رحمة الله علیه غوّاص ترین امت مصطفى صلى الله
علیه بود در حقایق معانی فقه .. ر که جز از این از عقیدت من یا از خط و لفظ من
هرحکایت کند دروغ میگوید مقصود آنست که این کلمه معلوم شود و مقصود آنست که مرا از تدریس نیسابور و طوس معاف داری تا با زاویه سلامت خواش روم که این روزگار سخن من احتمال تكند والسلام .

 

 

دانلود کتاب مکاتیب فارسی غزالی