این کتاب به روایت قصه های شاهنامه به زبان ساده برای نوجوانان می پردازد. شاهنامه حکیم فردوسی، سرشار می باشد از قصه ها و روایت های اساطیری کهن که از دل فرهنگ دیرین ایرانشهری آمده است. روایت های ناب و نغز پهلوانان ایران زمین که هزاره هاست نقل محافل گرم خانواده ها و قهوه خانه می باشد و بازگو کننده آرمانها ، آرزوها و فراز و نشیب های قوم ایرانی می باشد. شایسته و بایسته است که فرزندان این خاک، از نوجوانی با شناسنامه فرهنگ ایرانی آشنا شوند و با آن انس و الفت بگیرند. در این مجموعه تعدادی از داستانهای کهن و جذاب شاهنامه انتخاب شده است و به زبانی ساده و روان بیان شده است. رستم و سهراب، سیاووش و سودابه ، رفتن سیاووش از ایران، سیاووش و افراسیاب و داستان کیخسرو و چندین داستان دیگر در این مجموعه جای داده شده است.
این کتاب را می توانید به فرزندان، دوستان و آشنایان خود هدیه دهید.

 

4117Ghessehaye Shahname

 

ز گفتار دهقان کنون داستان
تو بر خوان و بر گوی با راستان
کهن گشته این داستانها ز من
همی نو شود بر سر انجمن

 

کاووس چون از مازندران بازگشت دوباره در اندیشه ی کشورگشایی شد. به مصر و بربر و هاماوران لشکر کشید و آن سرزمینها را باجگزار ایران کرد. آنگاه از شاه هاماوران دختر او - سودابه - را خواستگاری کرد.
شاه هاماوران به ناچار پذیرفت و دختر به او داد. اما تدبیری اندیشید تا کاووس را گرفتار سازد. پس به بهانه ی مهمانی و جشن او را با بسیاری از پهلوانان و بزرگان ایران به شهری به نام شاهه کشاند و به یاری سپاه بربرستان به ناگاه بر آنان تاخت و به بندشان کشید. با این همه سودابه به شوهر وفادار ماند. از کار پدر ننگش آمد و خود با پای خود به دژی که ایرانیان را در آنجا گرفتار ساخته بودند رفت تا در کنار کاووس زندگی بگذراند. چون رستم پهلوان از گرفتار شدن ایرانیان آگاه شد بدان سو لشکر کشید و با شکست سپاهیان بربر و مصر و هاماوران بار دیگر کاووس و پهلوانان دیگر را از بند رهانید. از این سو زمانی که ایرانیان در هاماوران سرگرم نبرد بودند افراسیاب به ایران لشکر کشیده و آن را به آسانی گشوده بود. اما سپاه ایران به فرماندهی رستم چون از کار هاماوران آسوده گشت هنگام بازگشت به ایران، افراسیاب و سپاهش را دوباره تا آن سوی جیحون پس راند. یک بار دیگر تهمتن ایرانیان را از بدی که، سبکسری کاووس برای آنان به بار آورده بود رهانید و کاووس به پاس دلیری هایش، جهان پهلوانی ایران را به او داد.