معرفی کتاب ریشه یابی درخت کهن – بهرام بیضایی
بهرام بیضایی چهرهی غریبی در میان ادبیات و سینما و تئاتر ایران نیست و امروزه به اتفاق همگان، مهمترین شخصیت فرهنگی ما در حال حاضر است، گرچه در غربت. در میان آثار بهرام بیضایی کمتر اثری میتوان یافت که اسحکام و قدرتی کمتر از دیگری داشته و تحسین و تمجید درخور خود را نیافته باشد؛ لیک در میان آثار بهرام بیضایی کتبی چند وجود دارد جدا افتاده از نمایشنامه ها و فیلمنامه های همیشه در اوج او، یکی چند از آنان "ریشه یابی درخت کهن" و دیگری "هزار افسان کجاست؟" به حساب میآیند؛ که در این فرصت نگاهی کوتاه به پژوهش "ریشه یابی درخت کهن" میاندازیم.
بهرام بیضایی در این پژوهش در سه بخش مفصل و مدون و مرتبط به یکدیگر، میکوشد نشان دهد چرا تصور میکند اسطورهای هندوایرانی سرچشمه داستان مادر، یا داستان بنیادین "هزار و یک شب" است و توضیح میدهد که چطور شهرزاد و دینآزاد و شهریار، همان شهرناز و ارنواز و ضحاک اسطورهای باستان هستند. در همین حین نیز به تفصیل بازگشت این داستان به داستان مادر کتاب نابود شدهی "هزار افسان" بررسی میگردد.
ریشه یابی درخت کهن مفصلترین کتاب در باب اسطوره های هزار و یک شب و ضحاک پیش از "هزار افسان کجاست؟" میباشد که به توصیهی شخص بهرام بیضایی خواندن آن پیش از پژوهش "هزار افسان کجاست؟" ضروری مینماید، اما بدین معنا نیست که عدم خوانش آن مانع از فهم دیگری شود و یا مطالبی به تکرار در آنان گفته شده باشد. لیک به تکمیل و تفهیم یکدیگر کمک شایانی خواهند کرد.
جرقهی نوشتن این کتاب پس از خوانش دیباچهی علی اصغر حکمت بر هزار و یک شب (ترجمه 1261ه.ق. عبداللطیف طسوجی در تبریز، چاپ 1315ش.تهران. انتشارات ابن سینا 1337چاپ دوم) به مثابه پژوهشی عالمانه در ذهن بیضایی رقم خورد. بیضایی در پیش گفتار ریشه یابی درخت کهن میگوید: «از زمان خواندن دیباچه همیشه خیال کردهام که باید به احترام مولف آن، و به احترام ترجمه عبداللطیف طسوجی، و در جبران و احترام لغت نامه دهخدا، چیزکی درباره ریشهی گفته نشدهی هزار و یک شب بنویسم. از سویی به خودم میگفتم شاید یک هموطن شهرزاد نیز حرفی بزند که نوری تازه بر آن بتاباند؛ و از سوی دیگر میگفتم این ریشهای زیاده آشکار است، یا دست کم آنهمه پوشیده نیست که پیش از این کسی آن را درنیافته باشد؛ و همیشه منتظر بودم روزی پژوهشی را بیابم که این نگره در آن گشوده و همگانی شده باشد. و حالا که چهار دهه از این انتظار بیهوده میگذرد، خیال میکنم این حرفی است که اگر نزنم دیر میشود.»
بهرام بیضایی در سه بخش تحت عناوین "از اژدهای خشکسالی تا پهلوانخدای باروری"، "شهرناز و ارنواز" و "همانندیها و دگرگونیها" این اساطیر کهن ایرانی را از دیرباز و از تمامی جهات دارای اهمیت بررسی میکند تا این اثر بی بدیل در حوزه اسطورههای ایرانی در کنار پژوهش های دیگر بیضایی و بزرگان دیگری چون دکتر مهرداد بهار، در تکوین و تثبیت این اساطیر در حال فراموشی بکوشد.
" چون سخن بدینجا رسید، دین آزاد به خواهر خود شهرزاد گفت این حدیث ها چه نیکوست. اینها بیش از سِحرهای چشمان لعبتان، دل مردم بفریبند. شهرزاد گفت اگر زنده بمانم و ملک مرا نکشد، در شب آینده خوشتر از این حدیث خواهم گفت..." -پایان شب هزارم هزار و یک شب