معرفی کتاب بهرام بیضایی جدال با جهل-گفتگو: نوشابه امیری
در این کتاب که گفت و گویی است به صورت مصاحبه، سوالاتی توسط نوشابه امیری روزنامه نگار و خبرنگار حوزه سینما و هنر گرد و فراهم آمده است. در این کتاب در بخش های مختلف به زندگی بهرام بیضایی از کودکی و آغاز در خانواده ای فرهنگی تا دوران نوجوانی و جوانی و سپس زندگی حرفه‌ای و کاری در کنار مسائل مختلف جامعه و زندگی شخصی او پرداخته می‌شود . در این مجموعه سوالات نکات بسیار مفیدی از سبک زندگی و نوع نگاه بهرام بیضایی به حیات و پدیده‌های اطراف او در اختیار خواننده قرار میگیرد.
بیضایی در اغاز از پدر و مادرش و حرفه‌ی شاعری خانوادگی اجدادش میگوید، از شعر خوانی پدرش برای او از کودکی تا شرکت در محافل ادبی به همراه پدرش در کودکی و نوجوانی. او در خانه‌ای آشنا با کتاب و ادبیات که برای شعر اهمیت زیادی قائل‌اند رشد میابد و به تدریج تبدیل به شاخص‌ترین چهره فرهنگی معاصر ایران میگردد، اما در این راه چه عواملی دست به دست یکدیگر داده اند و این انسان بزرگ چه تفاوتی با دیگران داشته است؟ چه اتفاقی باید رخ دهد تا شخصی در نوزده سالگی نمایشنامه‌ی بی‌همتای “آرش” را به رشته تحریر در اورد؟ ایا در این میان تنها استعداد است که نقشی بر عهده دارد یا چه موارد دیگری در زندگی حرفه‌ای او تاثیر گذارده اند؟ پاسخ این مسائل و بسیاری موارد حائز اهمیت دیگر در این گفتگو از زبان بیضایی به شیواترین لحن و حالت بیان میشود.
خواندن این کتاب برای جوانان مستعد و همچنین هر علاقه مند به سینما و ادبیات و تیاتر و فرهنگ خالی از لطف نیست و به یقین تجربیات و سخنان این بزرگمرد چراغی بسیار روشن در راه زندگی هر فردی خواهد بود. در کتاب بهرام بیضایی جدال با جهل، در ۹ بخش با عناوین “ از آغاز-جوانی-اندیشه ها و کشف سینما-مردم-نوشته‌ها و آغاز فیلم سازی-آینه‌ها-زن در آثار بیضایی-مسافران-سگ کشی” به ترتیب از کودکی تا زمان اوج حرفه کاری او را با مجموعه سوالاتی به‌جا و حساب شده درمیابیم. در پایان نیز مقاله‌ای مفید از زندگی و آثار بیضایی میخوانیم که نکات خوبی را برای خوانندگان و علاقه مندان به اثار بیضایی بازگو مینماید.


در ادامه چند خطی از کتاب را از زبان بهرام بیضایی با یکدیگر میخوانیم: « زمینه های واقعی پرداختن به زنان و مسائل آنها واقعا همین چیزهای دور و بر ماست. موقعی که در سینمای ایران راجع به زن صحبت می کنید باید اول از اینجا شروع کنید که نمی‌شود راجع به زن صحبت کرد! یعنی تا وقتی ما نسبت به آنها در فاصله دوری قرار داریم مشکلی نیست اما وقتی فاصله را برمی داریم و می‌خواهیم به مسائل درونی تر بپردازیم همه سدها خودشان را نشان می‌دهند. این جبهه گیری در قانون و سنت ریشه دارد و از این عجیب تر در روشنفکری، این آخری به نظر من از همه دردناک تر است، برای اینکه به نظر من تا در مورد زن و مرد به روشنی و راحتی گفت و گو نشود هیچ گفت و گویی وی در این مملکت جدی نخواهد شد. پس تکرارش عیب ندارد که بگویم به محض اینکه می‌خواهیم لایه های درونی تر و شخصی تر زندگی زنان را که شناخت از آنجا آغاز می‌شود مطرح کنیم همه موانع سنتی قد علم می کنند؛ از مقررات رسمی گرفته تا عرف و عادت و پس زمینه های اخلاق روشنفکری و البته آن هم از نگرانی اخلاقی یا پاسداری از عفت کلام نیست چون گمان نمی‌کنم رکیک تر و وقیح تر از آنچه در فرهنگ آشکار و پنهان ما در این موارد آمده بشود پیدا کرد ، دلیل در سست شدن زیر پای مردسالاری است. به هر حال سال ها بیش در کار نمایشنامه نویسی‌ام متوجه شدم درباره زنان بسیار کم می دانم؛ علتش هم این است که در این جامعه اگر با زن حتی حرف بزنید مردم حرف در آورند و طبیعتاً بیشتر برای آن زن. پس از کسانی که بیش از همه در مقابل این ارتباط سپر می‌گیرند خود زنان هستند و در واقع همیشه خودشان را مخفی می‌کنند و سهم دارند چون نقطه حس مرکزی حساسیت فرهنگ غیرتی اند. نتیجه اینکه ما هیچ گونه سابقه ادبی، نمایشی یا داستانی جدی راجع به زن به طور واقعی نداریم و گذشته از موارد انگشت‌شماری در شاهنامه و هزار و یک شب و موارد متعددی راجع به مکر زنان در بیشتر نمونه های ادبی ما وقتی زن و مردی به هم می‌رسند وارد عوالم عرفانی می‌شوند و اتفاقی نمی افتد که به هیچ کدام نزدیک شویم. به هر حال من در اولین نمایش هایی که کار کردم با این مشکل روبرو شدم و سعی کردم طی سالیان تا جایی که می توانستم این کم دانی را جبران کنم، رگبار از دل این سعی بیرون آمد...»