مثل خون در رگ هاى من
( نامه هاى احمد شاملو به آيدا)
از احمد شاملو
انتشارات چشمه

پانزده سال زمان برد تا آيداى احمد، عاشقانه هايشان بعد از فوت شاملو را در اختيار عموم بگذارد. گردآوردنده ها بارها از او خواستند تا با انتشار نامه ها، شيوه ى عشق ورزى را به جوانانى ك قلبشان و چشمشان كمتر به عاشقانه ها عادت كرده، بياموزد و دليل نقضى شود براى آنان كه ميگويند : عشق با ازدواج رنگ ميبازد.
و اينگونه بود كه كتاب " مثل خون در رگ هاى من" متولد شد.
آيدا و احمد با عشق شروع كردند و با عشق ادامه دادند. نامه هاى شاملو سرشار از اثر درهم تنيدگى روح و جان آن دو است.
خواندن هر نامه از احمد، شور و شوق او را به تصوير ميكشاند.
احمد شاملو متولد ١٣٠٤ بود. همان مردى كه با تخلص به الف. بامداد ميشناسيم.
او شاعر، مترجم، فيلم ساز، روزنامه نگار، پژوهشگر و حقيقتا يك عاشق پيشه بود.
شهرت اصلى او به خاطر نوآورى در قالب سروده هايش - با قالب شعر سپيد- بود تا اينكه با نيما يوشيج ملاقات كرد و تحت تاثير او سروده هايى در قالب نيمايى داشت. در دهه ٤٠ با آيداى خود آشنا شد
و چهل سال زندگى مشترك داشتند تا اينكه در ٢ مرداد ١٣٧٩ چشمان او ديگر به چشمان آيدا باز نشد و آيدا سركيسيان همچنان با نامه هاى احمد - كه در دهه ٤٠ تا ٥٠ نوشته شده است- زندگى خود را با يادش ادامه ميدهد.
آيدا در كتاب "بام بلند هم چراغى" به تفصيل از زندگى مشترك چهل ساله اش با شاملو مينويسد كه خواندش براى طرفداران اين شاعر بزرگ، خالى از لطف نيست.

مثل خون در رگ هاى من
( نامه هاى احمد شاملو به آيدا)
از احمد شاملو
انتشارات چشمه

 

احمد شاملو در ٧ خرداد ١٣٤١ مينويسد:

"هرچه بیشتر میبینمت احتیاج من به دیدنت بیشتر میشود دیروز چند لحظه کوتاه بیشتر ندیدمت.تمام سرشب,تنها و بی هدف در خیابان های تاریک و خلوت این اطراف راه رفتم وبه تو فکرکردم.شاید اگر بیرون نمی رفتم میتوانستم دفعات بیشتری ببینمت ولی چون به ات گفته ام که بروی بخوابی و قبول نکردی ناچار رنج ندیدن تورا به خودم هموار کردم و از خانه بیرون رفتم که بروی استراحت کنی."

در پايان كتاب تصاويرى از نامه هاى دست نويس احمد شاملو را ميتوانيد مشاهده كنيد و با روح اين كتاب عجين شويد.
* مطالعه اين كتاب به همگى پيشنهاد ميشود
* مخصوصا براى عاشق پيشگان كه طرفداران اين زوج دوست داشتنى.
* كسانى كه كمتر عشق را لمس كردند و با خواندن اين كتاب يقينا روحشان به مقصود پرواز، پر خواهد كشيد. باشد كه عشق را در جامعه مان تزرق كنيم و بى شك اين همان داروى ترميم روح خسته است.