بحث تفتیش عقاید در تاریخ جهان، گفتنی های بسیار دارد. تفتیش عقاید، گفتاری از بی رحمانه ترین شکنجه ها و عیان ترین بی عدالتی ها و استعمار هاست. اعمالی که به مانند گذشته، امروزه نیز در جهان تکرار و تکرار می شود. تاریخ تفتیش عقاید، تاریخ سفاکی ها و شکنجه ها و سادیسم ها می باشد. کتابی نوشته ی فرانکو مارتینلی درباره دادگاه های تفتیش عقاید و شیوه های تفتیش عقاید و جنایت های هولناکی که در اروپا اتفاق افتاد. کتاب حاوی چهارده فصل است و گفتار هایی چون :
دادگاههای تفتیش عقاید ، شاهان کاتولیک ، شیوه های تفتیش ، جادوگران و فتنه انگیزان ، گرایش های لوتری ، مبارزه ی انکیزیسیون با هواداران مذهب پروتستان ، محاکمه ی کارانزا ، عدالت شاه ، تفتیش عقاید در پرتغال و در پایان گفتاری به نام: آخرین آدم سوزی ها را شامل می شود. این کتاب تاریخی از ستم ها و آزار و اذیت های بیمارگونه ی انکیزیسیون و قومی کوردل بر مردمی می باشد که تنها گناهشان داشتن باورهای دینی متفاوت با کلیسا بود. زیر پرچم مذهب مسیح، ستم ها و ظلم های آشکاری همراه با شکنجه های هراسناک بر مسلمانان و یهودیان و آنها که به مرام کلیسا و حکومت باوری نداشتند، روا داده شد.

 

83C24130

 

روز 12 مه 1314 نخستین مراسم در آتش انداختن ملحدین را در آراگون برپا داشتند. شش تن ملحد زنده و چندین جسد نبش قبر شده سوزانیده شدند. اصطلاح اتودافه به اسپانیایی مترادف حد شرعی است و به مراسمی اطلاع می شود که طی آن ملحدین را پیش از سپردن ایشان به دست دادگاه عرف با مذهب و کلیسا آشتی می دهند. آیین در آتش انداختن بر دو نوع بود: یکی در ملا عام و توام با تشریفات و تظاهرات و دیگری خصوصی و غیرعلنی که در کلیسا در برابر کسانی که حق حضور داشتند و مامورین دادگاه عرف را در آن راه نبود برگذار می گردید. از نظر حفظ ظاهر اجرای مجازات مرگ حتی اگر این امر نتیجه محکومیت به شمار می آمد نیز با تشریفات در آتش انداختن همراه نبود.

از سال 1314 و حدوده طی پنجاه سال، کم و بیش ده مراسم سوزاندن محکومین در آراگون برپا داشتند: یک مورد آن که به سال 1360 در والنس اتفاق افتاده هنوز نیز شهرت و معروفیت خود را از دست نداده است: به طوری که برخی از مورخین ثبت کرده اند دست کم هشتاد محکوم در آتش انداخته شدند: اینان همگی ملحدین مقصر، معترف به الحاد یا به هر حال از محکومینی بودند که از انکار و رد مذهب متفاوتی که به آن قائل بودند سر باز زده بودند. تفتیش گران پیوسته خود را انعطاف پذیر و عاری از کوچک ترین بارقه ی ترحم نشان دادند.

اتاق شکنجه که آنرا چنین می نامیدند در قعر زمین قرار داشت، راه پله ای ظلمانی و سهمناک به آن راه می برد. زیر زمین غالبا دخمه مانندی بود که در دل زمین کنده بودند و دو مشعل پیه سوز زوایای تاریک و دهشت انگیز آنرا نشان می داد. مفتشین، پزشک، دژخیمان و محکومینی که از اعتراف سر باز زده می بایست تحت بازجویی و استنطاق قرار می گرفتند، در این مکان حضور می یافتند. دژخیمان قبای سیاه و بلندی بر تن می کردند. باشلق آنرا که در ناحیه ی چشم ها سوراخی برای بینی و سوراخ دیگری برای دهان داشت به سر می کشیدند، سپس گریبان محکوم را گرفته تا کمر او را برهنه می ساختند. آنگاه مفتشین در برابر ملحد می نشستند و با شکیبایی و پشتکار، چندین بار ملتمسانه می خواستند تا به گناهان خویش اعتراف کند؛ هرگاه متهم در انکار و رد گناه اصرار می ورزید مفتش دستور می داد تا به شیوه ای و به مدتی که آنرا ضروری تشخیص می دادند، شکنجه اش می کردند لیکن قبل از آنکه مامور شکنجه کار خود را آغاز کند، مفتشین به متهمی که تحت شکنجه قرار می گرفت گوشزد می کردند که در صورت ایجاد جراحت و شکستگی اعضا یا حتی وقوع مرگ به سبب لجاج متهم احدی جز خود ملحد مسئولیت نخواهد داشت

برای خرید کتاب دادگاه تفتیش عقاید کلیک کن.