جرح آرتور بلر با اسم و مضای هنری جرح اورول، داستاننویس، روزنامهنگار، منتقدِ ادبی و شاعر مشهور انگلیسی در سال 1903 به دنیا آمد. شهرت بسیار او بیشتر به دلیل دو کتاب بزرگ او به نام های 1984 و مزرعه حیوانات است. این دو کتاب طبق آمار فروش جهانی کتاب ها تا به حال بیش از هر دو کتاب دیگر از یک نویسنده در قرن بیستم فروش داشته اند. این مسیله بیانگر توانایی اورول در نویسندگی و نیز تیزبینی اوست. برای شروع به صحبت راجه به کتاب مورد بحث، لازم است توضیح کوتاهی درباره این دو کتاب داده شود. به شکل خلاصه کتاب قلعه حیوانات داستانی است درباره مزرعه ای است که توسط مردی که صاحب آن است اداره میشود. مزرعه ای با حیوانات و موجودات مختلف که هرکدام وظیفه ای دارند و به نوعی تحت استثمار صاحب مزرعه هستند. انقلاب و بیرون کردن صاحب مزرعه، راه آنها برای تغییر شرایط موجود است. تغییری که در ابتدا کاملا با خواسته های آنها شکل گرفته، کم کم رنگ عوض میکند و جهره سیاه یک انقلاب و نیز بهره مندان و نزدیکان آن را نشان میدهد. این کتاب تمثیلی است بی نظیر از هر انقلابی در هر نقطه ای از دنیا. اما کتاب 1984 او کتابی است با فضایی کاملا متفاوت، روایتی فانتزی از آینده. آینده ای که همه چیز تحت نظارت است و همه چیز و حتی احساسات انسانها نیز در دیدرس است تا کسی دچار احساسات نشود. فراموشی احساسات و تن سپردن کامل به منطق. انسانهایی که دقیقا شبیه به ماشین هستند. بین این دو کتاب ظاهرا هیچ ارتباط معنایی و موضوعی توانمندی وجود ندارد. نکته ای که با خواندن کتاب دیگر او تایید می شود. چیزی که باعث میشود تصدیق کنیم اورول نویسنده ای است بزرگ که در چارچوب یک دوره، یک زمان و حتی یک کشور محصور نمانده است.عمر کوتاه چهل و هفت ساله این نویسنده ، در میان آشوبهای جهانی از جمله قدرت گرفتن فاشیسم در اروپا، روي كار آمدن ژنرال فرانكو در اسپانيا، دو جنگ جهانی اول و دوم، انقلابهای کمونیستی در بلوک شرق و سالهای آغازین جنگ سرد سپری شد. به همین دلیل شاید بتوان هوای تازه را شخصی ترین اثر او و بیانگر دیدگاه او نسبت به زندگی دانست.
اما کتاب هوای تازه اورول با نام اصلی تنفس در هوای تازه در بازار ایران، کتابی است کاملا متفاوت با سایر کتاب های او. چه از نظر زمان و چه از نظر موضوع. این کتاب در دوران دو جنگ جهانی نگاشته شده است و فضای تاریک و ناامیدی و ترس موجود در فضای آن دوران را از دید مردی به نام جرج بولینگ میبینیم. مردی که خود او نیز مانند این دوران تاریک، زندگی تاریکی دارد. کسی که تمام دوران طلایی زندگی خود را در وحشت جنگ و نیز دوران تلخ تر پس از آن می گذراند. او جوانی و آرزوهایش را در پس روزهای زندگی گذشته اش از دست داده و درگیر یک زندگی پوچ و روزمره بدون انگیزه شده است. شخصیت جرج بولینگ تا حدی شاید شبیه به خود اورول باشد که علاوه بر یکی بودن اسم کوچک آنها از نظر سنی نیز بسیار به هم نزدیک هستند. بیهوده گی جنگ ها و بی سرانجامی آنها که خود اورول نیز در طول زندگیش با آنها درگیر بوده است در این کتاب به بهترین شکل نمایش داده شده است. او برای رهایی از این تکرار و بیهودگی سعی در ادامه نوجوانی از دست رفته اش میکند و به دنیایی باز میگردد که بیست سال است از آخرین دیدارشان گذشته. چه چیز در انتظار اوست ؟ ایا آرامشی که در این سال ها از دست داده و یا اصلا به دست نیاورده باز مییابد و یا کورسوی امید او برای دستیابی به این ارامش سالهاست که بسته شده.
طنز پنهان در این کتاب و نیز نگارش فوق العاده آن که در بستری از افکار و خیالات جرج شکل میگیرد، آن را به کتابی دلچسب برای شما بدل میکند. کتابی که اگر از سایر کتابهای اورول نیز لذت برده باشید، میتوان در کمترین حالت آن را به عنوان اتوبیوگرافی نویسنده محبوبتان بدانید و از خواندن دوران زندگی او لذت ببرید. و در بالاترین حد خود بحرانی جهانی را از دیدگاه مردی در گیر بحران های درونی میانسالی و پوچی به زیبایی نمایش می دهد.
برشی از کتاب
بسیار شگفت انگیز خواهد بود که شما به دیدن جایی بروید که بیست آن را ندیده اید. شما همه جزییات را به یاد میآورید، ولی تمامش را به اشتباه به خاطر دارید. همه فاصلهها و همه علایمی که در مسیرش حرکت میکنید، عوض شده اند. شما احساس میکنید که آیا شیب این تپه در گذشته بیشتر نبوده و این پیچ در آن سوی جاده نبوده است؟ چیزی که شما حس میکنید، به طور کامل صحیح است؛ اما آن تنها متعلق به زمان خاصی بوده است. برای مثال، شما یک گوشه از یک مزرعه را در یک روز زمستانی به یاد میآورید با علفهایی سبزتر که کمی به آبی میزند و یک چوب پوسیده که گلسنگها رویش را پوشانده اند و یک گاو که در میان علفها ایستاده و در حال نگاه کردن به شما است. شما پس از بیست سال بر میگردید و شگفت زده میشوید؛ زیرا آن گاو آنجا ایستاده؛ ولی به همان حالت به شما نگاه نمیکند.
برای خرید کتاب هوای تازه اینجا کلیک نمایید
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا