" دختری در قطار " نه تنها یک رمان مهیج و پلیسی ، بلکه تریلری روان شناختانه است ، که موفق شد خیلی زود رکورد پرفروش ترین هایی چون هری پاتر را بشکند و همچنان در صدر باقی بماند . برخی این رمان را جلد دوم " دختر گمشده " میدانند .
ماجرای همیشگی عشق و شکست ، این بار با همراهی افکاری سرگردان ، به داستانی معمایی منجر شده است . " دختری در قطار " با روایتی مدرن ، سراغ موضوعی کلاسیک میرود تا این بار ، وحشت و خون را از میان درد و ترومای زنانه بیرون بکشد .
ریچل که زنی دائم الخمر است برای خودش ارزشی قائل نیست ؛ از نظر او زنان فقط از دو وجه قابل توجه اند : وضعیت ظاهری و نقش مادری شان . پس با این حساب ، او که ظاهری معمولی دارد و نازاست ، نمیتواند مورد توجه مردی واقع شود ؛ موهبتی که احتمالا از نظر او ، زن های دیگر قصه - آنا و مگان - از آن بهره مندند .
ریچل بیش از آنکه در واقعیت زندگی کند ، در خیال و بین آدم های خیالیی که فقط خودش آن ها را میبیند سیر میکند ؛ آنقدر که درگیر حوادث بین شان میشود ؛ حوادثی که هیچوقت رخ نداده اند . اما چه اتفاقی میبفتد که زن های این داستان ، درهم تنیده میشود ؟ پائولا هاوکینز برای بیان این داستان کار مهمی کرده ؛ او دقیق و موشکافانه به اطرافش و آدم ها - آدم های معمولی - چشم دوخته .
داستان او روایتی مدرن و چندصدایی از ماجرای سه زن است ، که هرکس از زاویه دید خودش آن را برای مان تعریف میکند .