کتاب غرور و تعصب از بهترین آثار جین آستن نویسنده برجسته بزرگ انگلیسی میباشد که در سن بیست و یک سالگی رمان غرور و تعصب را خلق کرده است که بازگو کننده زندگی خانوادگی و اجتماعی جامعه انگلیس در سده19میباشد.
در بخشی از خلاصه این رمان میخوانیم:
صبح روز بعد آقای کالینز در کمال اعتماد به نفس و بدون رعایت هیچیک از آداب و رسوم تصمیم به خواستگاری گرفت؛ به همین خاطر اندکی پس از صبحانه خودش را به خانم بنت و الیزابت رساند و گفت: «اجازه دارم با دختر شما خصوصی صحبت کنم، خانم؟»
پیش از آنکه الیزابت فرصت اظهار نظر داشته باشد، خانم بِنِت با خوشرویی پاسخ داد: «البته، چرا که نه! مطمئنم لیزی از صحبت با شما خوشحال خواهد شد.»
الیزابت خواست مادرش را به ماندن قانع کند، حتی کوشید با بهانهای خودش را از این مخمصه برهاند، اما فرمان قاطع مادرش او را متوقف کرد. عاقبت وقتی تنها شدند آقای کالینز گفت: «دوشیزه الیزا، مطمئن باشید که بیتمایلیتان، شما را در نگاه من جذابتر میکند. من تصمیم به ازدواج دارم؛ چرا که ازدواج مهمترین وظیفه برای هر عضو کلیساست. از طرفی میخواهم با شما ازدواج کنم؛ چرا که پس از مرگ پدرتان این خانه به من میرسد و به گمانم بهترین تصمیم آن است که همسرم را از میان دختران بِنِت انتخاب کنم.»
الیزابت سراسیمه کلام او را برید: «عجله نکنید قربان! من هنوز پاسخی به شما ندادهام و جز قدردانی، پاسخ دیگری در توانم نیست.»
آقای کالینز دستش را تکان داد و گفت: «کاملا درک میکنم. آنطور که مرسوم است دوشیزگان جوان در جواب به خواستگار مورد پسندشان پاسخ رد میدهند. اما با دومین درخواست پاسخشان مثبت خواهد بود.»