هرس
نسیم مرعشی
عاشقانه اجتماعی
درست همان جایی که از همه نویسنده های ایرانی و ادبیات این روزهای ایران ناامید شده بودم، رمان هرس نسیم مرعشی به دادم رسید. پاییز فصل آخر است نام کتابی دیگر از این نویسنده هست که از قضا رمان برتر جایزه جلال آل احمد هم شده اما اگر از من بپرسید هرس گوی سبقت را ربوده و به حدی زیبا فضاسازی کرده. حس را با کلمه های ساده و گاهی محلی به مخاطب منتقل می کند که او عجیب دوست دارد پا به پای رسول و پسر خواستنش و نوال و احساسات عجیبش نوال و از دست دادن پسرش نوال و گریه های دخترش زار بزند. ان قدر زار بزند تا که برسد به نخل های سوخته ای که نوال برایشان مادری می کرد.
تا برسد به مرگ دخترک رسول که به سختی او را از چنگ زنی که فکر می کرد مادرش است رها کرده. در این میان دل بسوزاند برای امل و رفتارهای عجیب و غریبش برای انیس که از بچگی بزرگ زاده شده بود. برای رسول و تمام افکار درهمش. داستان فلش بک می زند به روزهای بودن نوال به دل نکندش از خانه خرمشهرش به دل جا مانده اش میان سری چینی گلدارش. داستان هرس از ان جایی شروع می شود که رسول با مهیارش راهی جاده می شوند. جاده ای که رسول خیال می کند نوالی در انتظارش است که می خواهد برای دخترها و پسرش مادری کند. اما بچه های نوال نخل های سوخته جنگ هستند. نوال می داند که اگر نخل ها دربیایند مردها هم بر می گردند زن ها هم پسر می زایند و دیگر زایشگاه ها پر از مادرانی نیستند که دخترهایشان را بغل می کنند و به خانه می روند. هرس را بخوانید تا شک کنید. هرس را بخوانید تا جنگ را بفهمید تا زنان پس از جنگ را بفهمید. هرس دید جدیدی از جنگ به مخاطب های خود هدیه می دهد. دیدید که تا به حال هیچ نویسنده جنگ نویسی به آن نپرداخته. هرس را بخوانید و لذت ببرید از خواندن کار بکر نویسنده ایرانی نسیم مرعشی