معرفی کتاب گاو خونی اثر جعفر صادقی.

گاوخونی قصه یک مرد جوان است که از اصفهان به تهران رفته است و با دو نفر از دوستان خود در یک خانه زندگی میکند ولی گویی هنوز در خاطرات جایی که در آن به دنیا آمده است سیر میکند.

پدر این جوان مرده است ولی گاهی اوقات وی را در خواب میبیند به گونه ای که نمیتواند پدرش را فراموش کند و به شکل خواب و خاطره های گذشته با پدرش در ارتباط است.و از این موارد برای حفظ کردن دوران گذشته استفاده میشود زیرا وقتی که به زمان گذشته دسترسی نداریم دست به دامن گذشته میشویم.اما خاطره تا چه مقدار میتواند به جلو برود؟

و تخیل بشر تا چه حد میتواند در واقعیت زندگی اثر بگذارد؟راوی در هر فصل این کتاب خواب هایی را که میبیند تعریف میکند و مدام در بین خواب و بیداری در حال جابجایی است و هی این عمل را تکرار میکند تا جایی که توان تشخیص خود را از دست میدهیم تا جایی که نمیتوانیم بین تخیل و واقعیت تفاوت قائل شویم.در آغاز کتاب رمان ساده به نظر میرسد و میشود در یک روز به انتهای رمان رسید.

اما این رمان پیچیده تر از آن است و تازه وقتی که کتاب را تمام میکنیم در دنیای کتاب غرق میشویم.این رمان نشان دهنده علاقه انسان به عمر جاودانه داشتن،واهمه از فراموش شدن،و ناتوانی انسان در برابر بخش های ناخودآگاه وجودش است.

 

داستان روی موضوع باتلاق گاو خونی تمرکز دارد و این باتلاق در همه خوابهایی که دارد تعریف میکند وجود دارد و از نگاه پدر راوی رمان تمام آبهایی که به جسم انسان مالیده شده است به این باتلاق ریخته است.و در آخر همه چیز در این باتلاق فرو میرود به همان نحوی که راوی در باتلاق خاطرات خودش گرفتار شده و تا مرز نابودی پیش رفته است.بعضی از اسطوره ها آب را نشانه زندگی دوباره میدانند و یک نوع جاودانگی ابدی.و در بعضی جاها هم باتلاق به علت کدر بودن نشانه پوچی لقب گرفته است.

این فضا برای جوان داستان ترسناک است و از نگاه پدر این باتلاق معنی دیگری دارد به گونه ای که در این باتلاق شنا میکند.این باتلاق هر چیزی که باشد آن معنی را میدهد که این جوان موفق نشده آنرا بپذیرد ولی پدرش کاملا معنیش را پذیرفته است.این رمان درباره نابودی و عدم حضور است و یک درگیری دائمی برای تفاوت قائل شدن میان تخیل و واقعیت،میان مقاومت کردن و در نهایت فرو رفتن در تاریکی و یا خود را بالا کشیدن و راه رفتن در مسیر رستگاری دائمی.