ستایش هنر در بستری از عشق و توهم
آنتوان پاولویچ چخوف داستان نویس و نمایشنامه نویس شهیر، از معروفترین شخصیت های ادبی روسیه است که در طول زندگی نه چندان طولانی خود 1860-1904 آثار بزرگی را به جامعه ادبی تقدیم کرد. آثار بزرگی چون باغ آلبالو،دایی وانیا، ایوانف و مرغ دریایی و .... . بسیاری پس از شکسپیر اورا بزرگترین نمایش نامه نویس دوران می دانند.
مرغ دریایی در واقع اولین نمایش نامه چخوف است که با اقبال عمومی مواجه شد و نام او را به عنوان نمایش نویسی بزرگ بر سر زبانها انداخت. این نمایشنامه چندین بار در تمامی جهان به روی صحنه رفته است.
مرغ دریایی داستانی است که درباره هنر و افرادی که به با آن زندگی میکنند. در واقع شاید بتوان مرغ دریایی را بسط نظریات چخوف درباره هنر دانست. چرا که سراسر ماجرا درباره پذیرش هنر و کیفیت آن است. ولی پایه های داستان بر روی رابطه های عاطفی سست و غیر قابل اتکای شخصیت هاست. رابطه مادر و پسری که به دلیل بازیگر بودن مادر و نگاه تحقیرآمیز او به سبک نگارش مدرن نمایشنامه های فرزندش دچار اختلال شده و چیزی جز سایه ای از آن باقی نمانده. رابطه عاشقانه ای یکطرفه که یک سوی آن نمایش نامه نویسی است تازه کار و ترسو و کم اعتماد به نفس چرا که موفقیت چندانی به دست نمی آورد و سوی دیگرآن بازیگری است پرشور و هیجان که بیشتر به عاشق هنر است تا شخص و یا بهتر بگویم در وهم عشق هنر است و چون برگی در باد به هرسویی که ان را جذاب تر می بیند کشیده می شود. در این میان نویسنده ای مغرور و بی توجه که با اقبال عمومی مواجه شده نیز وارد داستان می شود و یک چند قطبی عاطفی حول محور هنر شکل میگیرد. درگیری که بیشتر از آنکه رنگ و بوی عشق داشته باشد، در واقع صرف دفاع از نظریات آنها درباره هنر است. حتی شاید بتوان نظرات خود چخوف را در نظربات نویسنده جوان یافت که بسیاری به او شباهت دارد. سایر شخصیت های این نمایشنامه بار عاطفی این ماجرا را به دوش می کشند و خانواده ای ساده و نا مستحکم را پدید می آورند. خانواده ای که همه آنها را هنر به هم پیوند می زند و همین هنر به واسطه بزرگی دنیای خود و نظرات حاکم بر آن باعث جداییشان می شود.