اگر این کتاب را می خوانید از ان جهت که اعصاب راحت ندارید، بدانید که این کتاب دقیقا برای شما نوشته شده است، و در این صورت بدانید که خطاب هم مستقیما به شماست.، فرض می کنم که کنار من نشسته اید.
می خواهم به زبان ساده و با این حال با ذکر همه جزئیات به شما بگویم که ناراحتیهای عصبی چگونه شروع می شوند، چگونه شکل می گیرند و چگونه می توان آنها را درمان کرد. مطالعه ای این کتاب ساده است، چون برای شما و درباره ی اعصاب شما نوشته شده است و از این رو آن را با میل و رغبت می خوانید و این در حالی است که شاید تحت تاثیر اعصاب ناراحت خواندن یک کتاب معمولی و حتی روزنامه برایتان دشوار باشد، و این را هم بدانید که مطالعه به هر قیمت و زیر فشار شما را در شرایط نامناسبتری قرار می دهد.
ممکن است شدت افسردگی و دلتنگی شما به اندازه ای باشد که خیلی راحت به بیمار بودن خود اعتراف کنید و خود را یک بیمار تمام عیار بدانید. بدون توجه به اینکه خود را بیمار می پندارید یا نپندارید، مسئله این است که می خواهید بار دیگر به حالت قبل و به دوران سلامت برگردید. می خواهید از شر ناراحتی اعصاب خلاص شوید. ممکن است در خیابان به دیگران نگاه کنید و از خود بپرسید که چرا نمی توانید مانند آنها باشید؟ راستی این چه اتفاق وحشتناکی است که برای شما افتاده است؟ معنای این احساسات ناخوشایند وحشتناک چیست؟
ممکن است مدتها و حتی سالهای طولانی با این ذهنیت زندگی کرده باشید. حتی ممکن است از شدت نومیدی به جایی رسیده باشید که بخواهید به همه چیز خاتمه دهید. حتی ممکن است تصمیم به خودکشی گرفته باشید و برای این کار اقداماتی هم صورت داده باشید. با این حال می توانید بهبود یابید و از زندگی خود لذت ببرید. تنها تفاوت میان کسی که سالهای طولانی بیمار بوده و کسی که ناراحتی اش سابقه طولانی ندارد این است که کسی که مدتهای طولانی بیماری را تحمل کرده فرصت بیشتری داشته تا خاطرات مزاحم و به خصوص خاطرات مربوط به شکستها و ناکامیها را جمع آوری کند، و به همین دلیل است که او به سرعت بیشتری نومید می شود. اما سابقه طولانی بیماری هرگز به این مفهوم نیست که به مصرف طولانی بودن بیماری امکان بهبود کاهش می یابد.
وقتی کسی را می بینم که مدتها درگیر اختلالات عصبی بوده او را بیمار مزمن نومید در نظر نمی گیرم، او را ترسو و بی دل و جرات هم نمی دانم. به جای همه اینها او را دردمندی گیج و مبهوت می بینم که احتمالا برای بیماری اش توضیحی ندارد. او را کسی می بینم که برای درمان خود از کسی به قدر کافی کمک نگرفته است. اما من بسیاری می شناسم که پس از مدتها رنج کشیدن و بعد از سالها تالم ، سلامت خود را بازیافته اند و از این روست که می گویم جایی برای نومیدی نیست.
هرکدام از ما، اگر زحمت جستجو به خود بدهیم، از قدرت بی چون و چرایی برخورداریم. می توانیم به توقعات خود جامه عمل بپوشانیم. شما از این قاعده مستثنی نیستید. اگر بخواهید می توانید آن را بیابید. هر اندازه خود را ناتوان و ترسو بدانید می توانید به این مهم جامه عمل بپوشانید. من کمترین تردیدی به توانایی شما ندارم. این کتاب را برای تعداد محدود شجاعان انگشت شمار نمی نویسم. این کتاب را برای شما می نویسم، برای شما که انسانی معمولی، متالم و دردمند هستید، برای شما که شجاعتی لزوما بیش از دیگران ندارید، در حد سایرین هستید. برای شما که بدون تردید به اندازه دیگران از شجاعت و توانایی درونی برخوردارید. ممکن است از این نیروی درون خود آگاه باشید اما گمان کنید که تحت تاثیر تالمات روانی و اختلالات عصبی خود نمی توانید از این نیروی خود استفاده کنید. این کتاب شما را در رسیدن به این توانایی کمک می کند. به شما نشان می دهد که از این نیرو چگونه استفاده کنید.
بخشی از سطرهای آغازین کتاب
درباره نویسنده کتاب:
دکتر کلر ویکز در سال 1929 در دانشکده علوم دانشگاه سیدنی، مدرک دکترای خود را کسب کرد و در سال 1945 از دانشگاه سیدنی، مدرک دکترای پزشکی گرفت. او در سال 1955 به عضویت کالج سلطنتی پزشکان استرالیا در آمد و در سال 1973 در میان همکاران این دانشکده قرار گرفت. بانو کلر ویکز پس از کسب مدرک دکترا، پنج سال به طبابت پرداخت. او به دلیل مطالعه در زمینه اعصاب و اضطراب و یافتن روشهای درمانی، در این زمینه از شهرت زیادی برخوردار است. دو اثر مهم او به نام های رهایی از ناراحتی اعصاب و اعصاب راحت در زمره کتاب های پرفروش جهانی قرار دارند.
خانم دکتر ویکز صرفنظر از نگارش کتاب در بیمارستانهای روان پزشکی بریتانیا سخنرانیهای متعددی ایراد کرده و در بسیاری از برنامه های تلویزیونی و رادیویی آمریکا و انگلیس در زمینه های اعصاب و روان سخن گفته است.