معرفی کتاب درک یک پایان اثر جولین بارنز.

داستان در دهه ۶۰ میلادی شروع میشود.وبستر رمان را با خاطره های جسته و گریخته از زمان های دور در مورد زمان و حافظه شروع میکند.

قسمت اول رمان خاطره های دهه ۶۰ را شرح میدهد.و با بیان کردن این خاطره ها فکرهای خود و دوست های خود را توضیح میدهد و هم چنین اینکه چگونه نفر دیگری هم به آنها اضافه میشود را توضیح میدهد.وبستر فرد فعالی نبود و فقط در پی آرامش بود.

اما آرامش از نظر کسی که به او علاقه داشت مساوی با ترس بود و ورونیکا معتقد بود تونی میترسد به مسئله های فلسفی فکر کند و توان فهم هیچ چیز را ندارد و هیچ موقع چیزی نمیفهمد.وبستر که قصه های بازنشستگی خود را تعریف میکند یک نامه از مادر معشوقه خود دریافت میکند و عصبانی میشود و دوستش وصیت کرده است تا پولهایش و دفتر خاطراتش به تونی داده شود و این موضوع باعث میشود که تونی به گذشته برگردد و دلیل این کار را بفهمد.

در بخش دیگری از فصل نخست کتاب تونی قصه های خود و معشوقه اش را تعریف میکند.زندگی وبستر زمانی دچار تشویش شد که فردی به نام ایدرئین به گروه سه نفره آنها اضافه شد که بسیار باهوش بود و به آلبرکامو علاقه خاصی داشت.

 

 

در فصل دوم که چهل سال گذشته است راوی رمان خاطره های گذشته را تعریف میکند و تلاش خود را انجام میدهد تا وقایعی که پیش آمده است را درک کند تا وقتی که اتفاق جدیدی به وقوع میپیوندد.

تونی میداند که زندگی اش خارق العاده نیست و این موضوع را قبول کرده است مانند:شغل،ازدواج کردن و به شکل دوستانه جدا شدن.

او جوانی نکرده است و اکنون دوران پیری را تجربه میکند مهم ترین اتفاقی که در زندگی اش افتاد رابطه اش با ایدرئین بود و بعد از ۴۰ سال متوجه میشود که ایدرئین وصیت کرده است که دفتر خاطراتش به تونی برسد و همین موضوع به وی انگیزه میدهد تا به دنبال بازخوانی زندگی اش برود.