راهنمای مردن با گیاهان دارویی
عطیه عطار زاده

تمام کتاب و جملات و قصه ی محشرش یک طرف و ابتدای کتاب که با جملات "ابوعلی سینا" رنگ و بو گرفته ست؛ یک طرف.
اگر که به دنبال نوشته ای جدید باشید، این کتاب هوش و عقل را از سرتان می پراند و شما را شیفته ی بوعلی و صد البته این کتاب فوق العاده می کند.
نویسنده آنقدر ماهرانه و موفق کلمات را کنار هم چیده و داستانی غمگین و دلنشین را برای مخاطب نوشته است که گمان می کنم اگر به دنبال نوشته های زرد نباشید، تا وقتی کتاب را تمام نکنید نمی توانید آن را زمین بگذارید.
نویسنده به شما یادآوری می کند که گاهی برای راه رفتن، غذا خوردن و حتی زندگی کردن، لازم نیست سالمِ سالم باشید.
درواقع با وجود ماجرای غمگین و انتهای عجیب و درناک قصه، نویسنده به منِ مخاطب فهماند می توان از زندگی لذت برد حتی اگر عضوی از بدن، سالم نباشد. شاید سخت باشد اما شدنی است.
تنهایی شخصیت ها، خلوتی و سکوت قصه دلنشین و همین طور ترسناک است.
با وجود اینکه شخصیت اصلی مدت هاست از خانه خارج نشده است و دوستی ندارد اما هیچ ورق از کتاب، تکراری نیست و با اینکه شخصیت دچار روزمرگی دردناکی است اما شما، کلافه نمی شوید.
مهارت نویسنده در ربط دادن قصه و بخش های کتابش به نوشته های بوعلی، زیبا ترین قسمت های کتاب است. شما هم از گفته های بوعلی لذت می برید و هم از متن اصلی کتاب.
این کتاب، با اینکه کتابی کوتاه است اما حرف های زیادی برای گفتن دارد و تنها خواندن یک نقد و بررسی از آن، کافی نیست. شما باید ورق به ورق این کتاب را بخوانید تا بفهمید نویسنده قصد داشته است چه موضوعاتی را برایتان به تصویر بکشد.
این کتاب را مطالعه کنید تا نگاهتان به زندگی حتی برای دقایقی کوتاه تغییر کند.