امن آبی آرام نوشته شهره قوی روح
توضیحات
در کتاب امن آبی آرام تو را در بدترين روزهاي زندگيام ديدم. زماني كه در هر طرفم صفر و بنبست عميق به چشم ميخورد. آدمها گنگ و مهآلود و نچسب به نظر ميرسيدند و من به طرز ناخوشايندي بين افسردگي دردناكم گيجگيج ميخوردم. رنجي مرا از درون ميخورد. رنجي دائمي كه جزئي از وجود من شده بود از صبح زود كه از خواب بر ميخاستم آغاز جنگ و مبارزه روزمره من بين موفقيت و ناكامي، رنج و خوشي بود. تمام روز با همان حالت مسلط و مقتدري كه در سن بيستوسه سالگي به آن عادت كرده بودم و لبخند مسلطي كه ديگران را مغلوب ميساخت. تكرار و تكرار... و شبها... واي كه چقدر تنها و خسته و سرما زده بودم و از اعماق وجودم نيازمند محبت و گرما و گرما و... مرتب در انتظار چيزي، شايد عشق كه حتي به درستي آن را نميشناختم.
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.