در خودآگاهی و استحمار عامل استحمار کهن مذهب بود، كه غير از دوران پيامبران بزرگ، كه مذهب را در اوج حقيقتش و عريان و راستين مطرح مي كردند، بعد از اين دوره قدرت هاي استحمارگر و قدرت هاي ضد انساني، سرنوشت مذهب را در دست گرفتند و به اسم طبقه روحاني، طبقه معنوي، طبقه صوفي، طبقه زاهد، طبقه كشيش- فرق نمي كند-، مذهب را وسيله استحمار مردم كردند، هم استحمار فردي و هم استحمار اجتماعي. به خاطر اينكه مذهب به هر دو تا توجه دارد، بخصوص اسلام كه هم «خودآگاهي انساني» و هم «خودآگاهي اجتماعي»- هر دو- را با خودش دارد. اين است كه وقتي اسلام در تاريخ بعد از پيغمبر، وسيله استحمار مي شود، بزرگترين مصيبت براي جامعه بشري به وجود مي آيد، براي اينكه در يك ضربه، هر دو آگاهي را فلج مي كند: هم «آگاهي انساني» و هم «آگاهي اجتماعي».