در کتاب فقر آموزش در آمریکای لاتین نویسنده کوشاایوان ایلیچ یکی از روشنفکران غربی است که در این زمینه صاحب نظریاتی نزدیک به حقیقت است، هر چند که در نهایت طرح پیشنهادی او به عنوان «آموزش فارغ از مدرسه» باز هم نمیتواند مورد پذیرش ما باشد. ایوان ایلیچ این نسبت یا رابطهی علی را که فیمابین آرمان توسعهی اقتصادی و نظام آموزش مدرسهای و دانشگاهی وجود دارد بهخوبی شناخته و اصل انتقادات خود را بر آن قرار داده است. او میگوید: برای آنکه مسئله آموزش و مدرسه، تمام اهمیت خود را پیدا کند، باید آن را در کل جامعی که مذهب یا ایدئولوژی حاکم بر جهان امروز است مورد بررسی قرار داد. این مذهب جدید که کشورهای پیشرفته صنعتی قافلهسالاران آنند و کشورهای عقبمانده دیوانهوار میکوشند تا به هر وسیله شده از سعادت نیل به آن محروم نمانند، آرمان «رشد و توسعه» است. مشاهده نشان میدهد که این آرمان، مورد نظر و خواست تمامی کشورهای بزرگ صنعتی و نیز منتهای آرزوی ممالک پس قافله است. آرمان که پذیرفته شد، دیگر به عهده «علم» است تا راه منحصر به فرد این «رشد و توسعه» را با تکیه بر اصول متعارف و بدیهیاتی که هیچ کس دربارهی آنها شک نمیکند، تا کوچکترین جزئیات تعیین و تحمیل کند. انتهای راه رشد و توسعه، مصرف بیکران است. مصرف بیکران، همان مدینهی فاضله و همان کمال مطلوب بشری است که در دورههای «ماقبل علم» به صورت تخیلی «زندگی جاودان» وجود داشت آموزش و پرورش به مفهومی که امروز می شناسیم؛ در پاسخ به نیازهای جوامع جدید پدید آمد. در جوامع گذشته آموزش و پرورش امری جدا از زندگی نبود اغلب مردم نه در مدرسه بلکه طی مراحل زندگی اجتماعی خود، آموزش می دیدند و پرورش پیدا می کردند. تحولات اجتماعی و علمی در قرون اخیر، به وی ژه پدیده تاریخی انقلاب صنعتی، دگرگونی های همه جانبه ای در شرایط زندگی جوامع بشری بوجود آوردند. از جمله فکر ایجاد و گسترش نهاده ویژه ای برای آموزش همگانی، پرورش های حرفه ای و اجتماعی کردن افراد.