در کتاب هابرماس باختین بوردیو مطالعات فرهنگی چه از نظر تاریخی و چه از نظر ساختاری - محتوایی از رویکردی متنوع وباز برخور دار بوده است و این سبب آن شده است که این گرایش از خیل وسیعی از رویکردها ونظریات اندیشمندان در دیدگاه خود استفاده نماید: مارکسیسم،نشانه شناسی،فمنیسم،همجنس گرایی،روانکاوی و..مارکس،وبر،لکان،فوکو،بوردیو،بودریار،بارت، گرامشی،آلتوسر،سوسور،ویتگنشتاین،باختین و....از جمله مکاتب و افرادی بوده اند که بر مطالعات فرهنگی تاثیر بسزایی داشته اند. مطالعات فرهنگی برمبنای اصل انتخاب توانسته است که از نظریات و رویکردهای این مکاتب و اشخاص در تحلیل ها و تبیین های خویش استفاده نماید. نقطه عزیمت این همکاری بنظر از مفهوم" حوزه عمومی" هابرماس آغاز می گردد. از دیدگاه هابرماس بحث های عقلانی ��" انتقادی حوزه عمومی بورژوایی عملا بدون توجه به منزلت های سیاسی- اجتماعی پیشین و بر مبنای قواعد همه گیر و عام پیش می رود. این قواعد به دلیل داشتن اعتبار عام باعث رشد فردیت،به دلیل عینی بودن باعث رشد ذهنیت و به دلیل تجریدی بودن باعث رشد امور انضمامی می گردند. در واقع این حوزه عمومی که همپوشانی با جامعه مدنی گرامشی دارد با این ویژگی ها می تواند افراد عام یک جامعه رااز یکسری کنشگر منفعل به عاملیت های فعال در آن جامعه باز تعریف نماید واین ابزار مناسبی جهت پیشبرد و بازسازی نظریات مطالعات فرهنگی محسوب می گیرد چنانکه مطالعات فرهنگی نیز افراد یک جامعه را مصرف کنندگان صرف و نا آگاه تولیدات حوزه قدرت نمی داند و فرهنگ را حاصل تولید و رواج مصرف معانی گوناگون برمی شمرد که کنش گران یک جامعه به آن شکل می بخشند. بنابر این می توان از نظریات هابرماس در چگونگی بوجود آمدن این عاملیت درافراد یک جامعه استفاده نمود.