در کتاب ماده زمین و آسمان هنگامی که به یک رشته کوه بلند که چندهزار متر بالاتر از کف دشت مجاور است مینگریم متمایل یه این هستیم که آن را منحصراً برجستگی سنگی عظیمی در نظر گیریم که مانند یک تپه مصنوعی که مهندسان میسازند [فقط] بر سطح زمین انباشته شدهاست. یک چنین نظر ابتدایی که کوهها را همچون سیمای من حیثالمجموع سطحی میانگارد [بدون ریشه در زمین] صد سال پیش در معرفه الارض متداول بود و فقط همین تازگیها بودهاست که دانشجویان مبحث سطحی زمین به این نتیجه رسیدهاند که پیکر هر کوه در زیر سطح زمین قرار گرفتهاست. ... ابتدا چنین تفسیر شد... که کوههای درون تهی بهسان تاولهای غولپیکری بر سطح پوسته [زمین] هستند. اکنون میدانیم این تعبیر نادرست است و توضیح درست درباره حقایق مشهود میتواند تا لایههای نیمه مذاب که صدها کیلومتر زیر سطح زمین هستند دنبال شود. بنا بر نظریه تازه کوهها به سطح زمین تشکیلاتی را نشان میدهد که شبیه است به تپههای یخی... در زیر هر کوهی که بر سطح زمین سر برافراشته، یک کوه منفی وجود دارد که از مواد خارایی تشکیل یافته و در لایههای زیرین بازالت نیمه مذاب پیش رفتهاست."