کتاب مهرجویی اثر داریوش مهرجویی - مانی حقیقی
صحبت کردن بسیار مفصل مانی حقیقی با داریوش مهرجویی كتاب ؛ حاوی نکات جالب و خواندنی، از زندگی و آثار این فیلمساز نام آشناست؛ از الماس ۳۳ تا سنتوری. کتاب همان قدر درباره ی وجوه سینمایی و هنری کارنامه ی مهرجویی است، که به شکلی غیر مستقیم، راوی نزدیک به پنج دهه شرایط فرهنگی این سرزمین، و خاطرات و خطرات فیلم ساختن در آن است. این کتاب در ۹ فصل درباره ساخت آثاری چون الماس ۳۳، گاو، آقای هالو، پستچی، دایره مینا، مدرسهای که میرفتیم، الموت، سفر به سرزمین آرتور رمبو، اجارهنشینها، شیرک، هامون، بانو، سارا، پری، درخت گلابی، دختر دایی گمشده، میکس، بمانی، مهمان مامان و سنتوری پرداخته است. بخش عمدهای از این گفتگو در تابستان ۸۵ انجام شد، هنگامی که داریوش مهرجویی در مراحل پایان ساخت سنتوری بود. هدف اصلی ما از این گفتگو، ساختن فیلمی درباره زندگی و فیلمهای مهرجویی، فیلمی که با تاخیر چند ساله، سرانجام در سال ۱۳۹۰ به پایان رسید و تحت عنوان «مهرجویی: کارنامه چهل ساله» آماده نمایش شد. ولی کارنامه مهرجویی در قاموس یک فیلم مستند حداکثر دو ساعته نمیگنجید، بنابراین ایده تنظیم آن گفتگو در قالب این کتاب از اول کار با ما بود. ...حالا میفهمم که چرا جکسون پولاک یک روز بلند شد و گفت دیگر نمیخواهم آن کارهای قبلی را بکنم و بعد بوم نقاشیاش را گذاشت کف اتاق و رفت از آن بالا و شتلق شتلق قطرههای رنگ را ریخت روی بوم و بعد اوووه! چیزهای عجیب و غریب و خارقالعادهای از کار درآمد که هم خیلی معنی داشت و هم خیلی درست بود. سینما بدبختانه نمیتواند به این مرحله از رهایی برسد، چون اسیر روایت و تصویر و دو ساعت زمان است؛ ولی من آن حس رهایی را درک میکنم و الآن دیگر دوست دارم در سینما کارهایی را بکنم که خودم خوشم بیاید... چشمگیرترین نکته درباره سنتوری برای من صداقت عجیب و غریب فیلم است: فیلم همه ابعاد استفاده از مواد مخدر را به شکلی عریان و بی پیرایه نشان می دهد. این در سینمای ما که اینقدر آلوده به نصیحت و ارشاد و موعظه گری شده، بی سابقه است. یادم است که نشسته بودم و داشتم فیلم را برای اولین بار روی میز مونتاژ می دیدم. علی سنتوری داشت هروئینش را تزریق می کرد و من داشتم فکر می کردم: عجب لذتی باید داشته باشد این کار! و بعد که خمار و بدبخت شده بود هم به همان میزان درد و رنجش را حس می کردم. عظمت سنتوری برای سینمای ایران در این است که در مذمت مواد مخدر بیانیه صادر نمی کند. هم اوج لذت را نشان می دهد و هم انتهای رنج را. این جور صحنه های لذت بردن و حال کردن با مواد مخدر را، با این میزان صداقت، تا به حال در سینمای ایران ندیده ایم. تفکر غالب این است که فقط با تحریف ماهیت یک پدیده خطرناک می شود بر آن غلبه کرد؛ مثلا در مورد اعتیاد، فقط رنج و درد و تباهی هایش را نمایش می دهند. ولی بالاخره لذتی هم لابد در کار هست که میلیون ها معتاد در کشور پلاسند. داستان ما درباره فراز و فرود یک شخصیت و یک خانواده است. اول فرودش را می بینیم و بعد می رویم به گذشته و فرازش را می بینیم و دو مرتبه فرود بدترش را می بینیم. آن شادی ها و لذت ها مربوط به همان دوران خوش گذشته است؛ دوره عشق و موسیقی و لذت و کنسرت و پول. بعد به مرور سقوط شروع می شود و می رسد به اعماق سیاهی. در مورد لذت هم باید گفت آن ها که معتادند می دانند که لذت چه زود تبدیل به رنج و ذلت می شود. دوا مثل هر داروی دیگری برای زدودن درد است....