کتاب برگزیده مشترک یاقوت حموی اثر یاقوت حموی رومی
خلاصه شده ای از كتابهای تاریخی یاقوت حموی است. در تاريخ شهرها و كشورها و اسامي و ابنيه .. در کشاکش یکی از جنگهای پایانناپذیر بین مسلمین و روم شرقی پسرکی 5-4 ساله و و شاید هم کوچکتر به دست غازیان و جهادگران مسلمان اسیر گردید.این اسیربچه،تنها و بدون کس و کار که حتی نام پدر خود را به یاد نمیآورد و بعدها هم هرگز درباره نام پدر و مادر خود مطلبی ننوشت در بازار بردهفروشان بغداد به معرض فروش گذاشته شد. تاجری بیسواد یا کمسواد به نام عسکربن ابراهیم حموی او را خرید.همانگونه که در آن زمان رسم نامگذاری بردگان بود نام او را یاقوت گذاشت.در آن زمان معمولا نام بردگان را با نام سنگهای قیمتی و جواهرات و اجناس نفیس میگذاشتند-یاقوت،الماس، زمرد،زبرجد و گاه اگر غلام خیلی سیاه بود نام او را کافور(معکوس سیاه)مینامیدند. این پسربچه سیاه هم تا آخر عمر نام یاقوت را که بیانگر غلام بودن او است به همراه داشت.نام پدر او را که کسی نمیداند،عبد الله نام نهادند.در آن زمان رسم بر این بود که اکثر تازه مسلمانان و نودینان نام پدر خود را یکی از نامهای باری تعالی و بهخصوص عبد الله میگذاشتند،تا نودینی آنها مشخص نشود. یاقوت به مناسبت نام صاحبش عسکربن ابراهیم حموی به یاقوت حموی معروف گشت.عسکربن ابراهیم حموی این برده زرخرید را برای تعلیم و آموزش به مکتب فرستاد،زیرا او تاجری بود که میخواست منشی باسواد برای خود دست و پا کند. یاقوت برای یاد گرفتن حساب و علوم دیگر در حد متعارف معمول آن زمان به مکتب رفت.او به طور علمی حرفه تجارت را آموخت و در مسافرتهای تجارتی همراه صاحبش شرکت میکرد. به نظر میرسد که در نوجوانی اعتماد اربابش را به خود جلب کرد و گاه از طرف او به مسافرتهای تجاری میرفت.ارباب نیز از این برده تیزهوش و کارآمد و امین راضی بود.عسکر بن ابراهیم حموی در هنگام نزع وصیت کرد که این برده صدیق آزاد شود و بخشی از میراث خود را برای او گذاشت.این ارباب برده شناس و قدردان در 596 هـ مطابق 1199 میلادی درگذشت.در این زمان یاقوت 21 سال داشت ... نام اصفهان کهنه است که در قدیم (جی) نامیده میشد (سپس آن را مدینه «شهرستانه») خواندند و هم اکنون آن را شهرستان نامند و بیشتر آن ویرانه است و از یهودیه که اکنون شهر بزرگ اصفهان است جدا مانده است و میان جی و یهودیه ویرانهای نزدیک به یک میل است.