پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

آمده ام - شاید

موجود
100,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب رمان

کتاب آمده ام - شاید نوشته محمدرضا کاتب
توضیحات

کتاب آمده ام - شاید نوشته محمدرضا کاتب

... برگشت، كسى پشت پنجره هاى بسته نبود. نگهبان داشت نگاهش مى كرد. مى خواست ببيند باز بر مى گردد يا نه. گفت: «از كجا بدانم دخترش هستى » و به پنجره ها نگاه كرد. دوست داشت بفهمد نرگس دارد به كجا نگاه مى كند هى. نفهميد. گفت: «نگفتى». نرگس برگشت طرفش. نگهبان تاب نگاه هاى او را نداشت. نمى دانست چه كار كند. از دستش خلاص شود يا باز نگهش دارد تا از كارهايش سر در بياورد. نرگس همين طور نگاهش مى كرد. نگهبان كلاهش را داد بالاتر و جلوى سرش را خاراند. موهايش تقريباً سفيد شده بود. گفت: «چى را دارى نگاه مى كنى » روى شيشه تيره سمت راست عينكش پر از پنجره بود و روى شيشه ديگرش سرشاخه هاى درخت ها. لابه لاى سرشاخه ها تكه هاى كوچكى از آسمان را مى ديد كه با تكان آرام شاخه ها، بزرگ و كوچك مى شدند. نرگس گفت: «هيچى» نگهبان گفت: « هيچى كه نگاه كردن ندارد.» عينك آرامش عجيبى بهش مى داد، مخصوصاً كه مى آمد نوك دماغش. از روى پله جلوى اتاقك نگهبانى بلند شد رفت تو : «ساعت ملاقات اگر نباشد، عزرائيل هم اگر بخواهد برود تو راهش نمى دهم.»...

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.