پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

ادبیات داستانی

موجود
200,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب رمان

ادبیات داستانی نوشته جمال میر صادقی
توضیحات

کتاب ادبیات داستانی اثر جمال میر صادقی

این کتاب ادبیات داستانی شکلی از روایت است که در همه یا قسمتی از آن به رویدادهایی اشاره می‌شود که واقعی نیستند، یعنی خیالی‌اند و ساختهٔ ذهن نویسندهٔ اثر. در مقابل آن ادبیات غیر داستانی قرار دارد که عمدتاً به رویدادهای واقعی می‌پردازد (نظیر تاریخ‌نگاری، زندگینامه‌نویسی و...)

انواع ادبیات داستانی (گونه‌های ادبی براساس وابستگی به امر واقعی)
ادبیات داستانی واقع‌گرا (رئالیستی)

رویدادهای ادبیات داستانی واقع‌گرا، اگرچه خلاف واقع است، اما می‌تواند به راستی رخ دهد. ممکن است بعضی شخصیت‌ها، اتفاقات یا مکان‌ها واقعی باشند. ممکن است در آینده رویدادهای آن به واقعیت بدل شوند. به عنوان مثال رمان از زمین تا ماه ژول ورن که در زمان خود چیزی بیش از تخیلات غنی نویسنده‌اش نبود، در سال ۱۹۶۹ اثبات شد که وقوع آن امکان‌پذیر است. ادبیات داستانی واقع‌گرا خود را چنان به خواننده می‌نمایاند که انگار رویدادهای آن در حال حاضر رخ می‌دهند.
ادبیات داستانی غیر واقع‌گرا (غیر رئالیستی)

ادبیات داستانی غیرواقع‌گرا، شامل رویدادهایی است که در زندگی واقعی امکان وقوع ندارند یا فراطبیعی‌اند، یا روایت دیگرگونه‌ای از تاریخ به دست می‌دهند که با آنچه اسناد تاریخی گزارش می‌کنند، همخوانی ندارد، یا در آنها تکنولوژی‌های ناممکن به کار رفته‌است. شمار قابل توجهی از این آثار در دست است، مثلاً: آلیس در سرزمین عجایب
ادبیات غیر داستانی

ادبیات غیرداستانی به بازنمایی رویدادهایی می‌پردازد که در واقع رخ داده‌اند. این بازنمایی ممکن است صحیح باشد یا نباشد، از این رو ادبیات غیر داستانی می‌تواند روایتی درست یا نادرست از یک رویداد واقعی به دست دهد. با این حال، عموماً چنین پنداشته می‌شود که نویسندهٔ ادبیات غیرداستانی در هنگام خلق اثر صادق بوده‌است. باید در نظر داشت که گزارش اعتقادات دیگران در یک اثر غیرداستانی لزوماً به معنای تایید صحت آن اعتقادات نیست (نظیر اسطوره‌شناسی، دین).
ادبیات نیمه داستانی

ادبیات نیمه‌داستانی، داستانی‌است که با حجم زیادی مطالب غیر داستانی (واقعی) آمیخته شده، به عنوان مثال داستانی که در توضیح آن آمده است: «بر اساس داستانی واقعی»، یا نسخهٔ داستانی شدهٔ یک رویداد واقعی، یا زندگینامهٔ بازسازی شده.
عناصر داستان
نوشتار اصلی: عناصر داستان

در میان اهل فن و نویسندگان در مورد تعداد و ترکیب عناصر بنیادین داستان اتفاق نظر وجود ندارد. محمد رضا نظری دارکولی ، نویسنده کتاب راهنمای داستان نویسی تعاریف تازه ای از عناصر داستان را وارد ادبیات داستانی کرد . [۱]. به عنوان مثال:

    داستان دربردارندهٔ سه عنصر اصلی است: پیرنگ، شخصیت و مکان یا صحنه. (Morrell ۲۰۰۶، p. ۱۵۱)
    یک تصویر می‌تواند بیانگر تمام عناصر داستان باشد: درونمایه (تم)، شخصیت، کشمکش، صحنه، سبک و... (Writer's Digest Handbook of Novel Writing ۱۹۹۲، p. ۱۶۰)
    نویسنده با افزودن عناصری نظیر شخصیت، گفت‌وگو و صحنه به پیرنگ داستانش رنگ و بوی شخصی می‌دهد. (Bell ۲۰۰۴، p. ۱۶)
    در چارچوب داستان چند عنصر مهم داستانی قرار می‌گیرند: شخصیت، کنش و کشمکش.(Evanovich ۲۰۰۶، p. ۸۳)
    به نظر من زاویهٔ دید یکی از بنیادی‌ترین عناصر هنر داستان‌نویسی است. (Selgin ۲۰۰۷، p. ۴۱)
    برای نگارش یک داستان موفق باید درک درستی از عناصر بنیادین داستان‌گویی داشت، نظیر زاویه دید، گفت‌وگو و صحنه. (Evanovich ۲۰۰۶، p. ۳۹)

پیرنگ

پیرنگ، یا خط داستانی، اغلب به عنوان یکی از عناصر بنیادین ادبیات داستانی برشمرده می‌شود. در کتاب راهنمای داستان نویسی نوشته ی محمد رضا نظری دارکولی ، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی پیرنگ چنین تعریف شده است : « پیرنگ ، نقل حوادث و موقعیت ها بر اساس روابط علت و معلول است . پیرنگ را می توان زنجیری پیوسته و از جنس علت دانست که حوادث و شخصیت ها ی داستان را به همدیگر پیوند می دهد . » .[۲]
مقدمه‌چینی

مقدمه‌چینی به معنای خلق موقعیت داستانی اولیه است. دراین مرحله صحنه به شیوه‌های گوناگون طراحی می‌شود، شخصیت‌ها معرفی می‌شوند، و کشمکش آغاز می‌شود. برای مثال:

شبی تاریک و طوفانی بود. بیوهٔ جوان به مرد غریبه که از سر و رویش آب می‌چکید و کف آشپزخانهٔ زن را خیس می‌کرد، خیره شد. زن گفت:«به شما گفتم شوهرم خانه نیست.» مرد به پهنای صورت لبخند زد، در را پشت سرش بست و گفت: «به من چیزی بگویید که نمی‌دانم.»
پیش‌آگاهی

پیش‌آگاهی، تکنیکی است که نویسنده به کار می‌بندد تا سرنخ‌هایی را در اختیار خواننده قرار دهد. خواننده با استفاده از این سرنخ‌ها می‌تواند آنچه را که قرار است بعدتر در داستان اتفاق بیافتد، پیش‌بینی کند. به عبارت دیگر، نویسنده به نکات ظریفی اشاره می‌کند که از رویدادهای آتی پیرنگ خبرمی‌دهند و بعداً در داستان به کار می‌آیند.
کنش صعودی

کنش صعودی، عنصر روایی یک اثر داستانی‌ست که از پس مقدمه‌چینی می‌آید و به نقطه اوج داستان می‌انجامد. کنش صعودی معمولاً به منظور ایجاد تعلیق تا رسیدن به نقطهٔ اوج به کار می‌رود و نباید آن را با میانهٔ داستان اشتباه کرد. هر آنچه بعد از نقطهٔ اوج می‌آید را کنش فرودی می‌نامند.

در یک اثر داستانی، نقطهٔ اوج جایی است که قهرمان با جدی‌ترن چالش خود مواجه می‌شود. چالشی که اجتناب ناپذیر است و بیم آن می‌رود که به شکست قهرمان بیانجامد. نقطهٔ اوج برای مخاطب غافلگیرکننده است و او را وامی‌دارد داستان را با اشتیاق تا پایان دنبال کند. نقطهٔ اوج اغلب از سه بخش تشکل شده‌است. شخصیت دچار تغییر می‌شود، چیزی در مورد خودش یا یک شخصیت دیگر کشف می‌کند و مضمون داستان آشکار می‌شود.
کنش نزولی

کنش نزولی معمولاً در تراژدی‌ها و داستان‌های کوتاه دیده می‌شود. کنش نزولی پس از اوج می‌آید و تأثیرات آن را نمایش می‌دهد و در نهایت به پایان‌بندی یا عاقبت داستان (که گاه فاجعه‌بار است) می‌انجامد. داستان پایان می‌یابد و مخاطب اتفاقی که در اوج داستان رخ داده و پیامدهای آن را درک می‌کند.
نتیجه

پس از اوج، کشمکش داستان به نتیجهٔ نهایی خود می‌رسد. ممکن است یک تعلیق نهایی وجود داشته باشد که مخاطب را دربارهٔ پایان داستان در تردید بگذارد.
کشمکش

کشمکش عنصری ضروری در ادبیات داستانی‌ست و به معنای چالشی است که قهرمان با آن روبه‌رو می‌شود و در تمام گونه‌های ادبیات کاربرد دارد. انواع کشمکش را بر اساس ویژگی‌های قهرمان و ضدقهرمان معمولاً به این شکل طبقه‌بندی می‌کنند:
انواع کشمکش

اغلب کشمکش را به پنج گونهٔ اصلی تقسیم می‌کنند. در دوران مدرن فرد علیه ماشین یا فرد علیه تکنولوژی هم به این طبقه‌بندی افزوده شده است.

    فرد علیه خود
    فرد علیه فرد
    فرد علیه جامعه
    فرد علیه طبیعت
    فرد علیه فراطبیعت
    فرد علیه ماشین/تکنولوژی

شخصیت

شخصیت‌ را یکی از عناصر بنیادین داستان می‌دانند. در کتاب راهنمای داستان نویسی نوشته ی محمد رضا نظری دارکولی ، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی شخصیت چنین تعریف شده است : « هر گونه وجودی که با هر شکل و گونه ی بیانی ، گویای مطلبی باشد شخصیت است . » .[۳] گونه‌های مختلف شخصیت‌های داستانی از این قرارند:

    شخصیت راوی: شخصیتی است که مخاطب داستان را از زاویه دید او تجربه می‌کند، با او همدردی می‌کند و از او طرفداری می‌کند، از این رو شخصیت اصلی داستان است.
    قهرمان: شخصیتی است که کنش داستان را پیش می‌برد و انتظار می‌رود به هدف غایی داستان نائل شود. در شیوهٔ داستانگویی غربی، قهرمان عموماً شخصیت اصلی داستان است.
    ضدقهرمان: شخصیتی است که در برابر قهرمان قد علم می‌کند.
    شخصیت ایستا: شخصیتی است که در روند داستان دچار تغییر محسوسی نمی‌شود.
    شخصیت پویا: شخصیتی است که در روند داستان دستخوش تغییرات شخصیتی می‌شود.
    شخصیت متضاد: شخصیتی است که از نظر خصوصیات درست در نقطهٔ مقابل قهرمان قرار دارد و شخصیت و ویژگی‌های قهرمان را آشکار می‌کند.
    شخصیت مکمل: شخصیتی که در داستان نقشی ایفا می‌کند اما نقش او چندان عمده نیست.
    شخصیت فرعی: شخصیتی است که نقش کوچکی در داستان دارد.

شیوه‌های پرداخت شخصیت

    ویژگی‌های ظاهری: ظاهر بیرونی شخصیت توصیف می‌شود تا خواننده بتواند او را بشناسد.
    گفت‌وگوها: شخصیت چه می‌گوید و چطور می‌گوید.
    کنش‌ها: کارهایی که شخصیت انجام می‌دهد و چگونگی انجام آنها
    واکنش دیگران: شخصیت‌های دیگر او را چطور می‌بینند و با او چه رفتاری دارند.

گونه‌های پیرنگ
ترتیب زمانی

تمام رویدادها به ترتیبی رخ می‌دهند که در متن آمده‌است. ممکن است اشاره‌هایی به گذشته یا آینده وجود داشته باشد، اما بازگشت به گذشته یا آینده در کار نیست.
بازگشت به گذشته

بازگشت به گذشته یا فلاش‌بک یعنی به میان آوردن صحنه‌ای که روایت را از زمان فعلی داستان به زمانی در گذشته برمی‌گرداند. از فلاش‌بک اغلب به منظور بازنمایی رویدادهایی استفاده می‌شود که از نظر زمانی مقدم بر خط توالی اتفاقات داستان رخ داده‌اند و یا اطلاعاتی ضروری در مورد پیش‌داستان (آنچه قبل از شروع داستان رخ داده) به دست می‌دهند. فلاش‌بک‌های مبتنی بر شخصیت، رویدادهای مهمی را از گذشتهٔ شخصیت بازگو می‌کنند که در رشد و گستردگی شخصیت نقش داشته‌است.

درست در نقطهٔ مقابل، بازگشت به آینده یا فلاش‌فوروارد، رویدادهایی را آشکار می‌کند که در آینده به وقوع خواهد پیوست. این تکنیک به منظور ایجاد تعلیق در داستان و یا پرداخت شخصیت به کار برده می‌شود.
پرداخت صحنه

پرداخت صحنه، به معنای توصیف زمان و مکان داستان، را اغلب یکی از عناصر بنیادی ادبیات داستانی می‌دانند. در برخی موارد صحنه خود به یکی از شخصیت‌های داستان بدل می‌شود و ممکن است لحن ویژه‌ای به داستان بدهد.
درونمایه (تم)

درونمایه یا تم عصارهٔ مفهومی داستان است و اغلب آن را یکی از عناصر بنیادی ادبیات داستانی می‌دانند. مفهوم یا ایدهٔ محوری داستان که عنصر وحدت‌بخش داستان هم است. اگر بپرسند «ازاین داستان چه چیزی یادگرفتید؟» پاسخ همان درونمایه یا تم خواهد بود.
سبک

سبک چیزی نیست که نوشته شده بلکه چگونه نوشتن آن است. سبک در ادبیات داستانی به قراردادهای زبانی اشاره دارد که در ساختمان اثر به کار می‌روند. داستان‌نویس ممکن است بیان، ساختار جمله، جمله‌بندی، گقت‌وگو نویسی، یا سایر جنبه‌های زبانی را دستکاری کند تا سبک یا حال و هوای به خصوصی را خلق کند.

 

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.