کتاب اشباح سرگردان نوشته کلی آرمسترانگ
قدرت های سیاه ۲ شخصیت اصلی این داستان نوجوانی است که قدرتهای ماورایی دارد و میتواند با مردگان ارتباط برقرار کند. این نوجوان حتی میتواند آنها را زنده کند و روحشان را به کالبد بازگرداند. او دوستانی دارد که مانند خودش از قدرتهای ماورایی برخوردارند و تمامی آنها جادوگر و ساحرند. ت مامی این بچهها قدرتهای خود را به طور ارثی کسب کردهاند. پیش از تولد آنها، گروهی به نام گروه ادیسون، سعی کرد تا در ژنتیک آنها تغییراتی ایجاد کند و آنها را تحت کنترل در بیاورد، اما این تغییرات بر عکس عمل کردند... چويي ساندرز،دختري پانزده ساله است كه دوست دارد زندگي عادي اي داشته باشد،اما او انساني عادي نيست. بعد از رسيدن به سن بلوغ،مسير زندگي اش دستخوش تغييرات ناخواسته اي مي شود. به دنبال اين تغييرات،به قدرت مافوق طبيعي خود پي مي برد،او بي آن كه خود را به زحمت بيندازد،مي تواند باارواحي كه دوروبرش هستند،حرف بزند يا مرده هارا بيدار كند. اطرافيانش فكر مي كنند او ديوانه شده است،به همين دليل از آسايشگاه خانگي سردرمي آوردو ازقضا،آن جابا بچه هايي آشنا مي شودكه آن ها نيز ماننداو،قدرت هاي مافوق طبيعي دارند. يكي ازآن ها گرگينه و ديگري جادوگرونفرسوم هم شمن است. بچه هادرگيرماجراهايي مي شوندودرنهايت هم براي نجات جان شان ازآسايشگاه فرار مي كنند..