کتاب باغ زمستانی اثر کریستین هانا ترجمه منیژه جلالی
يك جنس مونث چگونه مي تواند خود را بشناسد , اگر مادر خود را به راستی نشناسد؟ مرديت و نينا دو خواهر خیلی متفاوت هستند. يكي از آنان در خانه مي ماند تا فرزندانش را بزرگ كند كسب و كار خانوادگي را مديريت كند٬ در حالي كه ديگري در پي روياهاي خود به اطراف دنيا سفر مي كند. هنگامي كه پدر محبوب آنان بيمار مي شود اين دو خواهر بيگانه خود را در كنار يكديگر مي يابند و در برابر مادر سرد و اسرارآميزشان٬ آنيا كه حتي در اين زمان نيز٬ هيچ آرامشي را به دختران خود پيشكش نمي كند. پدر آنان در بستر بيماري از همسرش قول مي گيرد كه آنيا داستاني را براي دخترانش حكايت كند. داستاني از قصه هاي پريان كه او سال هاي پيش گفتن آن را آغاز كرده ولي هرگز به پايان نرسيده بود. اين بار او بايد قصه را تا پايان حكايت كند. قصه اي كه مادر آنان حكايت مي كند داستان عشقي پرشور و اسرارآميز است كه بيش از شصت سال پيش آغاز شد و در لنينگراد جنگ زده و يخ بسته و سپس آلاسكاي امروزي ادامه يافت.