کتاب بانو و سگ ملوس نوشته آنتوان چخوف
«ميگفتند كه در كنار دريا قيافه تازهيي پيدا شده: بانو با سگ ملوسش. دميتري دميترچ گوروف هم كه دو هفته بود در يالتا ميگذراند و ديگر بآنجا عادت كرده بود، در جستوجوي اشخاص و قيافههاي تازه بود. روزي در غرفه متعلق به ورنه نشسته بود و ديد زن جواني، ميانهبالا، موبور، بره بسر از خيابان كنار دريا ميگذشت و سگ سفيد ملوسي بهدنبالش ميدويد.» چخوف آنا سرگه يونا را تنها با چند كلمه توصيف مي كند: ميانه بالا، مو طلايي، با سگي سفيد. ولي اين زن پاك و فروتن و محبوب كه هيچ چيز قابل توجه زياد در ظاهر او وجود ندارد، محبوب دلفروز و شادي آور و سعادت بخش گروروف است. مي گفتند كه در كنار دريا قيافه ي تازه اي پيدا شده : بانو با سگ ملوسش . ديمتري دميتريچ گوروف هم كه دو هفته بود در يالتا مي گذراند و ديگر به آنجا عادت كرده بود ، در جست و جوي اشخاص و قيافه هاي تازه بود. روزي در غرفه ي متعلق به ورنه نشسته بود و ديد زن جواني ، ميانه بالا ، موبور، بره به سر از خيابان كنار دريا مي گذشت و سگ سفيد ملوسي به دنبالش مي دويد .