شب چراغ نوشته جمال میر صادقی
توضیحات
کتاب شب چراغ اثر جمال میر صادقی
لعنت خدا به من اگر نفهمیده بودم كه جمشيد براي چه رنگ پريده از اتاق بيرون آمد و بعد فيروزه دستپاچه ونگران به دنبالش . از توي اتاق ، صداي بم وگرم علي بلند بود . تك خنده هاي پرمعنايش به مطلبي كه تعريف مي كرد ، چاشني ميزد . خاموشي ديگران نشاني از مجذوب شدن آنها بود يا احساس سرشكستگي و فروماندگي . در دل تحسينش مي كردم . احترام عميق فراموش شده اي كه نسبت به او داشتم ، دوباره در دلم زنده شده بود . صدايش را مي شنيدم ، همان صدايي كه از بچگي مجذوبم مي كرد . هنوزآن لحظه را به ياد دارم كه ناظم مدرسه در كلاس را باز كرد و علي با قدي كوتاه تر از من و چشمهاي براق سياهش به دنبال او به كلاس آمد .
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.