کتاب شهربانو اثر سوزان فیشر ستیپلز
آنگونه که در اين رمان آمده آميزه اي است. از پايان روزگار ساسانيان و انديشهي پوياي نويسنده آن. دو بانوي ارجمندو تواناي ساساني، هنگامي كه سرزمين پهناور ايران به كام ناهنجاري و دگرگوني فرو ميرفت، بر اورنگ شهرياري تكيه زدند؛ در دورهي شهرياري اين دو بانو: «پوراندخت» و «آذرميدخت» آرامش برقرار گرديد و ايران از گزند بدخواهان آسودگي يافت. پس از آذرميدخت، يزدگرد به پادشاهي رسيد. در جنگ قادسيه كه باد سام هم وزيدن گرفته بود تازيان پيروز شدند و كتاب سرفرازي شاهان ايراني بسته شد. يزدگرد نيز رهسپار خراسان گرديد. پس از فروپاشي ساسانيان گروه فراواني از ايرانيان به همراه شهربانو و مهين بانو دو دختر يزدگرد سوم اسير اعراب شدند و آنان را به عربستان بردند. مهينبانو از دست آنان گريخت و به چين پناهنده شد، اما شهربانو در آنجا ماندگار گرديد و حلقهي وصلت ايران آريايي و ايران اسلامي را در انگشت كرد و پيوندي ناگسستني را پديد آورد. در اين كتاب، نويسنده داستانها را بصورت شيرين و شنيدني آرماني مينويسد و خوانندگان را به گونهاي در فضاهاي تاريخي آن روزگار قرار مي دهد كه آنان گاهي خود را قهرمان داستان ميپندارند.
کارا کتاب