قصه های رسول اثر رسول پرویزی
در فصل بهار,بهار شیراز مست کننده و زیباست .هوا سکر و مستی خاصی پاشیدهاند. تنفس چنین هوایی حالت نیم مستی به آدم میبخشد، به نحوی که جام دل لبریز از عشق و آرزو میشود و کارهای مثبت فراموش میگردد. بچهها دلشان میخواهد به صحرا بروند و در ساقهی سبز گندم و جو نی بزنند. جوانان سراغ عشقشان میروند و پیران هوس جوانی دارند. در این فصل و در این شهر صحبت از کار کردن حرف مفت است…. (از متن کتاب) “قصه های رسول”بوی خاک و دریا می دهند و طعم شور غربت. از دیوارهای کوتاه خانه هایش می شود به راحتی بالا رفت و موهای بلند دختر همسایه را دید.می شود به چشم های نافذ درویش زل زد و به پایین دستها فکر نکرد. می شود آخر کلاس نشست و با عینکی وصله دار زل زد به پرده ای قلمکار و ابن سلام را بیشتر از مجنون دوست داشت. درباره رسول پرویزی : رسول پرویزی (۱۲۹۸ش تنگستان استان بوشهر – آبان ۱۳۵۶ش شیراز) نویسندهٔ ایرانی دهههای ۱۳۲۰ و ۳۰ خورشیدی. متولد ۱۲۹۸در جنوب ایران. نویسندهٔ داستانهای کوتاه و نماینده بوشهر در مجلس شورای ملی بود. بعدها به علت تصدی مناصب حکومتی (سناتور) نوشتن را ادامه نداد. در سال ۱۳۳۶ نخستین و معروفترین مجموعه داستان خود، «شلوارهای وصلهدار»، را منتشر کرد. پرویزی سالها در مجلات قلم زد و خود را به عنوان یکی از نمایندگان اصلی تیپ داستانی جمالزاده معرفی کرده بود؛ با این حال پرویزی نتوانست همراه و همگام با چهرههای تاثیرگذارتر مانند صادق هدایت، بزرگ علوی، و صادق چوبک حرکت کند. دومین کتاب او، «لولی سرمست»، در سال ۱۳۴۶ منتشر شد. کارنامه ادبی پرویزی در این دو مجموعه داستان خلاصه میشود؛ ازین دو «شلوارهای وصلهدار» بر نویسندگان همدوره و دورههای بعد بسیار تاثیرگذار بود. رسول پرویزی در ۱۳۵۶ و در ۵۸ سالگی درگذشت. آرمگاه او در حافظیه قرار دارد. اخیرا کتابی از او به نام «قصههای رسول» منتشر شدهاست.