کتاب نفرین ابدی بر خواننده این برگ ها نوشته مانوئل پویینگ ترجمه احمد گلشیری
وقتی آدم با خودش حرف می زنه یه قسمتی از آدم کار یک قسمت دیگه رو می بینه و قضاوت می کنه ... من مي دونم كه اين واژه ها دلالت به چه چيزي دارند تعريف اون هارو تو فرهنگ لغت خونده م. اما شايد تازگي ها اون هارو تجربه نكرده باشم، بنابراين اون هارو تا حدودي مي فهمم.... کتاب در حقیقت مکالمه طولانی بین پیرمردی مریض است که دچار فراموشی و افسردگی است و جوانی که وظیف به گردش بردن او با ویلچیر را بر عهده دارد . پیرمرد مدعی است که چیزی از گذشته به یاد ندارد و سعی می کند تا مفهوم خانواده و لبخند و هدیه و .... را برای خود تداعی کند و سوالاتی از پسر می کند نظیر اینکه چه چیز باعث می شود از هدیه دادن لذت برد ؟ چرا پسرها پدرها را دوست دارند ؟ و .......