کتاب چهل داستان نوشته محمدعلی افراشته
افراشته در زماني فعاليت ميكرد كه تودهٔ مردم به شعري ساده نياز داشتند تا منعكسكنندهٔ احساس و دردهاي ملموس زندگي آنها باشد. ويژگي بارز شعر افراشته به كارگيري زبان مردم عامي بود. شيرين، ظريف و ساده شعر ميگفت و به اشكال سنتي در اشعار موزون و مقفّي مقيد نبود. مخاطب طنز او (اعم از نظم و نثر) مردم عامي و كمسواد و چهرههاي شعر او مردم محروم، توسري خورده، نفرين شده و آوارهٔ شهرها و روستاها بودند. بيكاريها، دربدريها، محروميتها، تبعيضها، رشوهخواريها و فساد دستگاه حاكمه مايه اصلي شعر او بود و به سبب آشنايي نزديك با زندگي مردم خردهپا، در توصيف تيپهاي اداري و بازاري توفيق داشت. در نتيجه صراحت، سادگيِ كلام، بيپيرايگي، همدلي و همزباني او با تودهٔ مردم شعر او توانسته بود درعمق اجتماع نفوذ كند و به سرعت در خاطرهها و حافظهها نقش بندد و شعار روز مردم كوچه و بازار شود. افراشته در كنگرهٔ نويسندگان و شعراي ايران كه در تير ماه سال ۱۳۲۵ در تهران تشكيل شد شركت كرد. در اين كنگره، كه به همت انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي ترتيب يافته بود، چهرههائي چون ملكالشعراي بهار، علامه دهخدا، احسان طبري، صادق هدايت، نيما يوشيج، كريم كشاورز، حكمت و دهها شاعر و نويسندهٔ ديگر حضور يافته و به نوبت آثار خود را ارائه داده بودند. وقتي نوبت به افراشته رسيد تا آثار خود را بخواند، او چند كلمهاي به سبك خود صحبت كرد و گفت : «در تهران، ما دو گروه دكتر داريم، گروهي در شمال شهر مطب دارند كه ويزيت آنها ۵ تومان است و گروهي ديگر هم در جنوب شهر، مثلاً در محلهٔ «اسمال بزاز» و «گود زنبوركخانه» كه مردم را با دريافت ۵ ريال مداوا مىكنند. دكتر شمال شهري ممكن است بعضي از روزها بيمار نداشته باشد و پولي هم گيرش نيايد، اما دكتر جنوب شهري حتماً روزي پنجاه نفر را ويزيت مىكند و ۲۵ تومان درآمد دارد. منِ شاعر، مانند آن دكتر جنوب شهري هستم، شعرم مال مردم جنوب شهر است و ممكن است شعراي طرفدار پروپاقرص انوري و عسجدي آن را نپسندند ولي من طرفداران خودم را دارم.»