پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کافکا در کرانه

موجود
100,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب رمان

کتاب کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی
توضیحات

کافکا در کرانه
کافکا در کرانه نوشته ی هاروکی موراکامی نویسنده ی ژاپنی در سال ۲۰۰۲ است.سه سال بعد به انگلیسی ترجمه شد و خیلی سریع مشهور شد و جزو ده کتاب برتر اون سال قرار گرفت.
او هنگام نوشتن این کتاب هم زمان داشته کتاب ناتور دشت را به ژاپنی ترجمه میکرده و همین باعث شده کمی از خصوصیات شخصیت اون داستان را در کتاب خودش هم بیاورد.
اومیگوید نوشتن برا من مثل خواب دیدنه و من هر روز میتوانم رویای دیروزم را ادامه دهم.
این کتاب بسیار پیچیده است و خواننده را در درک کردن آن گیج میکند و نویسنده خودش میگوید که برای فهم مطالب آن را باید بیش از یکبار خواند.
در این کتاب مفاهیم زیاد و اسطوره های یونانی و تشبیه ها و چیز های زیادی وجود دارد که این اثر را هم جذاب و هم پیچیده کرده.
برای فهم و درک بیشتر کتاب بهتر است که کمی با جهان موازی آشنا باشید.
داستان کتاب درباره ی دو شخصیت هست که داستان هایشان به موازات هم پیش میرود و در ظاهر بی ربط به هم میباشند.
دو شخصیت اصلی کتاب کافکا تامورا و ساتورو ناکاتا میباشند.
فصل های فرد کتاب درباره ی کافکا است. او یک فرد اهل کتاب است و پانزده سال دارد و با پدرش زندگی میکند،مادر و خواهرش وقتی او کودک بود اوراترک کرده اند.کافکا میخواهد از خانه فرار کند و بدنبال مادر و خواهرش بگردد و یه دلیل دیگر فرار او از خانه نفرین پدرش است.کافکا در داستان یک شخصیت خیالی هم با خود در دنیای موازی دارد که گاهی با او نیز حرف میزند.کافکا از خانه بیرون میرود و داستان از آنجا شروع میشود که او در یک معبد غرق خون بیدار میشود.
فصل های زوج کتاب در مورد ناکاتا است .
او روزی به همراه همکلاسی ها و معلمشان به تپه ای برای جمع آوری قارچ میروند،یکدفعه همه بیهوش میشوند و بعد از مدتی بهوش می آیند ولی ناکاتا بیهوش میماند و پس از چند هفته بهوش می آید.
او بعد از اینکه بهوش می آید میتواند با گربه ها صحبت کند و همچنین یکسری الهاماتی هم بهش میشود که چه کار کند و کجا برود.
داستان این دو شخصیت مکمل یکدیگرند ولی ربطی به هم ندارند.
بخشی از کتاب
جنگ که دربگیرد، خیلی‌ها مجبورند سرباز بشوند. سلاح به دست می‌گیرند و می‌روند جبهه و ناچار می‌شوند سربازهای طرف دیگر را بکشند. هرچه بیشتر بتوانند. هیچ‌کس عین خیالش نیست که دوست داری دیگران را بکشی یا نه. کاری است که ناچاری بکنی. وگرنه خودت کشته می‌شوی. جانی واکر با انگشت به سینه‌ی ناکاتا اشاره کرد. گفت: “بنگ! تاریخ انسان در یک کلمه.”

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.