کتاب طلا این رمتن شرح زندگی مردی است که به دلیل قرض و بدهی های بسیارش قصد خارج شدن از کشورش را دارد اما پاسپورت او مشگل دارد. غیرقانونی از کشور خارج میشود. رنجها و فلاکتهای بسیاری میکشد. گرسنگیاش را از پستان گاوها رفع میکند. دزدی میکند. کلاهبرداری هم. با کشتی عازم آمریکا میشود. در آنجا پادویی و کارگری میکند با پساندازش میخانهای راه میاندازد که پاتوق همهی خلافکاران است. با اطلاعاتی که کسب میکند راهی یکی از ایالتهای نوپای آمریکا میشود. شرکتی تاسیس میکند و با تجارت و دروغ و نیرنگ رشد میکند. وضع مالی و املاکش بسیار گسترش مییابد که ناگهان در زمینهایش طلا یافت میشود. این کشف آغاز بدبختی و به یغما رفتن اوست. کنون او که در حال چپاول ملت بود مورد تجاوز قرار میگیرد و از مقام ظالم به مظلومیت میرسد و شروع میکند به لابه و از مسیر قانونی و غیرقانونی درصدد احقاق حقوق از دست رفتهی خویش است تا دادگاه حکم به نفع او میدهد ولی اتفاقات دیگری در راه است و باقی ماجرا. روایتی پرجنبوجوش با نثری تلگرافی در فصلبندیهای نامتعارف. ساندرار در این اثر دوران معاصر را به زیبایی به نقد میکشد. در نوشتاری که انگاری سرعت بالایی دارد تاریخها را درمینوردد تا به مقصود خویش نزدیک شود تا جابجایی قدرت. او قهرمانی خلق میکند که از درجهی سرهنگی به ژنرالی میرسد. یک ولگرد ورشکستهی فراری که در ماجراجویی با تکیه بر ظلم و شارلاتان و طمع به یک مولتیمیلیونر بدل میشود و درآخر درماندهی مفلوک. معجونی به نام انسان که یک ماکیاولیست حقیقیست.