کتاب گزیده داستانهای نویسندگان معاصر ایتالیا
ترجمهی فیروزه مهاجر- کامران شیردل/ نشر قصه/ بیست داستان از 14 نویسنده آشنا و ناآشنای ایتالیایی تو این کتاب سیصد و خردهای صفحهای جمع شدهن. واسه من که حداقل 7 تاشون جدید بود. تا اونجا که خبر دارم، بین این همه مجموعه داستان جدید و قدیمی کمتر کتابی از آثار ایتالیایی هست. این به اندازهی کافی وسوسه کننده هست و تازه وقتی رو جلد بخونی که کتاب مقدمهای از هوشنگ گلشیری داره معطل نمیکنی. تو مقدمه اومده که این کار، یعنی انتشار چنین کتابهایی قرار بوده ادامه پیدا کنه، و خوب، نکرده گویا. برای هر نویسنده توضیح مختصری درمورد زندگی و آثارش و محیطی که درش بوده وجود داره. مقدمهها کوتاه و مفیدند و داستانها یکدست و خوندنی. یکدستیشون رو حتی داستانهای مادیان سیاه/ کرادو آلوارو و مادربزرگ/ الزا مرانته هم به هم نمیزنه، که اگه تو مجموعه داستانهای امریکای لاتین چاپ شده بود تعجب نمیکردی. این دو داستان کاملا ویژگیهای رئالیسم جادویی رو داره و المانهای ایتالیایی رو هم. داستان ضعیف توشون پیدا نمیکنی، راستش حتی گفتن این که سطح همهشون بالاست هم اغراق نیست. خودم شخصا داستانهای شب اول/ لوییجی پیراندللو، خانهها/ چزاره پاوزه و مادر/ ناتالیا گینزبورگ رو بیشتر دوست داشتم. حالا که اینو مینویسم میبینم هرسه درمورد روابط انسانیه. تقریبا نیمی از داستانهای کتاب آخه، تحت تاثیر حکومت فاشیسمه و بازنمود این دوران در زندگی روزمرهی مردم، و عموما روستاییها؛ که به طبع من چندان سازگار نیست از قرار! داستان زن جوانینو/ کرادو آلوارو هم زیبا بود: ...یکی از آن رقصهای مرسوم را میکردند که در آن رقاص سوم دور زوج اصلی میچرخد،انگار که میخواهد رقاص مرد را از میدان به در کند،و هرچند وقت تازهنفسی، از دایره جدا میشود، و در مسیر رقاص سوم قرار میگیرد تا این که او را از دور خارج کند. آوازی طولانی، طولانی، طولانی بود... شبیه به یکی از آن خوابهایی که لبریز از اشتیاق به در آغوش کشیدن زن مورد علاقهمان است، اما موفق نمیشویم او را به جایی که میخواهیم بکشانیمش. یک نکته فقط برام جای سئوال داشت. تنها دو داستان لئوناردو شاشا، جابجایی و سفر طولانی ترجمهی آقای شیردله، اما روی جلد اسم خانم مهاجر بعد از اسم ایشون بود!