کتاب از گذشته آموخته اثر کارن کیسی ترجمه لیلا عیسی نیا
مزایای زندگی ببهتر در خانواده ای با رفتارهای تخریب کننده به عنوان کودک، در بدو تولد با نیازهای گوناگونی متولد شده ام. نیاز دارم که به من توجه شود، در مقابل سرما و گرما محافظت شوم، هنگام گرسنگی به من غذا بدهند، وقتی گریه می کنم مرا در آغوش بگیرند، احساس کنم برای دیگران مهم هستم و مرا دوست دارند. ولی اگر نیازهای اولیه عاطفی و جسمانی من برآورده نشود چه اتفاقی می افتد؟ احتمالاً احساس نمی کنم که موجودی ارزشمند هستم. وقتی مرا به عنوان یک کودک با ناتوانائی های خاص خودش نپذیرند، در بزرگسالی در تعیین مرزها برای زندگی با مشکل مواجه خواهم شد، به عنوان مثال برای جبران کمبودهای گذشته فردی کمال گرا خواهم شد. و در تمایز بین واقعیت های زندگی و توانایی و کمبودهایم دچار مشکل خواهم شد. یا وقتی نیازهایم در دوران کودکی به قدر کفایت برآورده نشود در بزرگسالی روابطی را ادامه خواهم داد که در آن وابستگی موضوع عمده خواهد بود. در واقع وابستگی دوران کودکی به دلیل برآورده نشدن نیازهایم، حل نشده باقی می ماند؛ و آن را در بزرگسالی همچنان با خود حمل می کنم. وقتی در خانواده ای بزرگ شده باشم که عقاید، نظرات و احساساتم، مسخره و مضحک به نظر می رسید، یا به من گفته شده بود نباید چنین احساسی داشته باشی، نمی توانم به عواطف و احساسات خود اعتماد کنم. حال به کلمات: ارزشمند، آسیب پذیر، کوچک، نادان، غیر کامل، وابسته و نابالغ توجه بیشتر می کنم و متوجه میشوم که چگونه در هر مورد نیازهای دوران کودکی ام برآورده نشده است. و به خود توضیح می دهم که چگونه بی توجهی و نادیده انگاشتن نیازهای مختلف و محدودیت ها روابط فعلی ام را متاثر ساخته است.