کتاب اینترنت با مغز ما چه می کند اثر نیکلاس کار ترجمه محمود حبیبی
نویسنده پر تلاش در کتاب اینترنت با مغز ما چه میکند تاثیرات فناوری اینترنت، نشر اینترنتی و کتابخوانی دیجیتال (به خصوص وبخوانی) را از زوایای گوناگون بررسی کرده است. در این کتاب به اجمال و با زبانی عامهفهم، به ساختار و کارکرد مغز پرداخته شده و با مرور تاریخچه فناوریهای فکری و به ویژه کتاب و کتابخوانی و همچنین اشاره به کارکرد اینترنت و موتورهای جستجو، تاثیر انتقال کتاب از رسانه کاغذی به رسانه دیجیتال و نشر اینترنتی و وبی روی عادات کتابخوانی مردم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده برآیند این همه را گرایش انسان عصر نوین به سطحیخوانی و دوریاش از ژرفخوانی و غرق شدن در متن میداند و عادت عامه به خواندن سریع و گذرای سرخطها و نوشتههای وبلاگها را شاهدی بر این مدعا میآورد. استنتاج نهایی کتاب این است که با فراگیر و جاگیر شدن این شیوه از مطالعه، اطلاعات بشر افزایش ولی هوش او کاهش خواهد یافت و مغز بیشتر به انباره فهرستی از دانستهها تبدیل خواهد شد. در چنین وضعیتی مغز نمیتواند با ترکیب دانستهها، ایدههای جدید خلق کند و هوش بشر - با تعریفی که امروز از آن داریم - نقصان خواهد یافت در مغز کتابخوانان ناحیههایی اختصاصی برای رمزگشایی سریع متن ایجاد میشود. این نواحی چنان مداربندی شدهاند که نماینده اطلاعات بصری، آواشناختی و دستور زبانی مهم باشند و بتوانند این اطلاعات را با سرعت برقآسایی بازیابی کنند. برای مثال در قشر بینایی مغز «کلاژی واقعی» از تشکلهای نورونیای تشکیل میشود که وظیفهشان این است که در کسری از میلیثانیه «تصویر بصری حروف، الگوی حروف و کلمات» را شناسایی کنند. مغز با زبردستتر شدن در رمزگشایی متن و تبدیل آن از یک فعالیت حل مسئله طاقتفرا به فرآیندی که در اساس خودکار انجام میشود، میتواند منابع بیشتری را به تفسیر معنا اختصاص بدهد. در نتیجه، آنچه امروزه مطالعه عمیق (ژرفخوانی) میخوانیم ممکن میشود. جیکوب نیلسن در سال 2006 دست به آزمایشی بر روی ردگیری چشم وبگردان زد. او از 232 نفر خواست که دوربین کوچکی را سرشان کنند. کار این دوربین تعقیب حرکات چشم افراد در زمان مطالعه صفحات متن بود. وی دریافت که تقریبا هیچ یک از شرکتکنندگان متن برخط را به صورت سنتی خط به خط - مثل مطالعه یک صفحه از کتاب - نمیخوانند. بیشترشان انگار به سرعت سرشیر متن را میگرفتند و چشمشان با الگویی تا حدودی شبیه به حرف F روی صفحه حرکت میکرد. در آغاز، سر تا ته دو سه خط اول را از نظر میگذراندند، بعد چشمشان کمی پایین میآمد و چند خط دیگر را تقریبا تا نصف میخواندند. سپس میگذاشتند که چشمشان به سرعت به سمت چپ پایین صفحه بلغزد. حال زمان پرسش حیاتی فرارسیده است: دانش در مورد تأثیر واقعیای که استفاده از اینترنت بر شیوه کارکرد ذهن ما میگذارد، چه حرفی برای گفتن دارد؟ شکی نیست که این سوال موضوع پژوهشهای بسیاری در سالهای آینده خواهد بود. همین الان هم چیزهای زیادی میدانیم یا میتوانیم حدس بزنیم. اما اخبار نگرانکنندهتر از آنی است که گمان میکردهایم. دهها پژوهش صورتگرفته توسط روانشناسان، عصب زیستشناسان، مدرسان و طراحان وب، همگی به نتیجه مشابهی رسیدهاند: وقتی بر خط میشویم، وارد محیطی شدهایم که تشویق به مطالعه سرسری، تفکر عجولانه و بیحواس و یادگیری سطحی میکند. هر چند، در گشتوگذار در اینترنت هم میتوان ژرفخوانی کرد، همانطور که کتاب را هم میتوان سطحی خواند، اما ژرفاندیشی شیوهای نیست که این فناوری کسی را به آن ترغیب کند.