کتاب تاریخچه روانشناسی اثر مورتون هانت ترجمه مهدی قراچه داغی - شیرین لارودی
از شروع تا امروز... روانشناسی علمی در ربع آخر قرن نوزدهم به وجود آمده است. اما كاوشهای روانشناختی همزمان با طلوع فلسفه آغاز گرديد. تفكر روانشناختی بيش از ۲۴ قرن، يعنی از دوران فلسفه يونان باستان تا اواخر قرن نوزدهم، بخشی از فلسفه به شمار میرفت و در بطن آن رشد يافت. اصطلاح روانشناسی (سايكولوژی)، همچون بسياری از اطلاعات روانشناختی ريشهای يونانی دارد و از دو كلمه "psyche" به معنی روح يا ذهن و "logos" به معنی شناخت يا مطالعه تشكيل شده است که معنی تحتاللفظی سایکولوژی، مطالعه نفس و شناخت يا علم نفس میباشد. ابداع اين واژه را به فيليپ ملانكتون(Philip Melanchthon) در سالهای ۱۴۹۷ ـ ۱۵۶۰ نسبت میدهند. اسامی ديگری نيز در قرن هجدهم و نوزدهم به طور همزمان در مورد اين علم به كار میرفته است که برخی از آنها عبارتنداز: فلسفه ذهنی، خودشناسی و روحشناسی. همزمان با افزايش علاقه به روانشناسی علوم فرهنگی در دهه ۱۹۲۰ علاقه به روانشناسی آزمايشگاهی كاهش يافت و از ميزان تاثير و حمايت علمی نسبت به علم روانشناسی در دانشگاههای آلمان نيز كاسته شد. در سال ۱۹۲۷ گروهی از روانشناسان آلمانی خواستار توجه بيشتر از سوی دانشگاهها نسبت به روانشناسی شدند.ميگناirاما بعد از سال ۱۹۳۳، گرايش به ناديده انگاشتن و محكوم كردن روانشناسی قرن نوزدهم افزايش يافت. در سال ۱۹۳۳ كارل اشتومیف، آخرين پيشگام روانشناسی آلمان درگذشت. روانشناسی علمی آلمان بدون رهبری ارشد و قوی به حال خود رها شد. در نتيجه با روی كار آمدن رژيم نازی، ديگر نتوانست سهمی در پيشبرد روانشناسی داشته باشد فرهنگ آمريكا در راستای عملگرایی و سودگرایی جهت گرفته بود و مردم به چيزی ارزش میدادند كه فایده عملی داشته باشد. کشور از روانشناسی انتظار کاربرد داشت و با تلاش جیمز، هال، كتل و سایر پیشگامان روانشناسی آمریکا به آن نایل شد. آنان به مطالعه اين مساله پرداختند كه ذهن چگونه عمل میكند نه اين كه از چه چيزی تشكيل شده است. آنان روانشناسی را به دنيای واقعی آموزش و پرورش، صنعت، تبليغات، رشد كودك و درمانگاهها بردند و از آن چيزی ساختند كه جنبه كاركردی داشته باشد...