کتاب زن در تفکر نیچه اثر نوشین شاهنده
زن در دهن و فکر نيچه كاري است پژوهشي كه در 224 صفحه و سه قسمت تنظيم شده است و هر يك از بخشها شامل فصول مختلفي ميشود. بخش اول آن به مباني تفكر نيچه اختصاص دارد كه در آن سير تفكر فيلسوف طي٧ سه فصل بيان ميشود. فصل اول به بررسي سرچشمههاي باستانيِ تأثيرگذار بر انديشة نيچه ميپردازد، يعني تفكر فلسفي ـ هنري يونان و روم باستان كه اثري ژرف را بر روح فلسفة نيچه ميگذارد؛ فصل دوم جنبة انتقادي و ويرانگري انديشة نيچه را در عرصههاي مختلف فرهنگ و زندگي، به ويژه در تمدن غربي، نشان ميدهد؛ و فصل سوم آن انديشة فيلسوف را از منظري آفرينشگر و خل٧اق به تماشا مينشيند. بخش اول تمهيدي است تا خواننده اندكي ناآشنا هم بتواند قدري با حال و هواي فكري فيلسوف آشنا شود. در بخش دوم مبحث اصلي و ايدة مهم كتاب، يعني بررسي آرا و نظرات نيچه دربارة زنان آغاز ميشود. اين بخش نيز در سه فصل خلاصه ميشود: فصل اول به سنخشناسي زنان در نوشتههاي نيچه اختصاص دارد كه در آن گونهها و روايتهاي مختلفي از انواع زنان بيان و در نهايت دستهاي از آنان معرفي ميشود كه مورد تأييد نيچه است، يعني زن تأييدگر يا ديونيزوسي در كنار دو دستة ديگر يعني زن اختهكننده يا آپولوني و زن اخته شده يا فمنيست. با آشنا شدن با گونههاي مختلف زنان وارد فصل دوم اين بخش ميشويم كه در آن به جنبة ستيز و دشمن نيچه با زنان از سه منظر روانشناختي، فلسفي و فمنيستي پرداخته ميشود، كه در آن نيچه زن را همچون منشأيي براي واژگوني ارزشها و سير قهقرايي فرهنگ و تمدن نكوهش ميكند. فصل سوم اما به نيچة زن ستا و تأييدگر زن و زنانگي اختصاص مييابد، نيچهاي كه زن را با مفاهيمي چون حقيقت، هنر، زندگي و خرد يكسان ميداند و او را چون نويدبخشي براي آفرينش فراانسان و فرهنگ و تمدني نو ميستايد. و سرانجام به بخش سوم كتاب ميرسيم كه تفاسير فمنيستهاي معاصر را از آرا و انديشههاي نيچه درخصوص ارتباط آن با بافتي زنانه، يعني رمزآلود، غيرعقلاني و بدن محور نشان ميدهد كه ميتواند سبكي زنانه در گفتار، نوشتار و تفكر را به دست دهد كه به رغم تمام جريانهاي فكري و فلسفياي است كه تاكنون از جانب فيلسوفان مرد ارائه شده است. پيشگفتار و سخن آخر كتاب نيز دربردارندة نكات مهم و جذابي دربارة موضوع مورد بحث است. برخي از محققين تصور مي كنند كه فلسفه نيچه جدي ، از اشارات او درباره زنان نمي تواند فهميده يا تحليل شود. اگر چه مي توان نيچه و آثار او را همچنان كه براي دهه ها خوانده شده است بخوانيم، يعني بدون توجه به گفته هاي او درباره ي زنان و استفاده او از استعارات زنانه، اما خواننده دقيق با نگاهي هر چند گذرا به اينچنين گفته ها و استعاراتي، بزودي در ميابد كه آنها در همه جاي نوشته هاي نيچه حضور دارند و سخت است كه فلسفه او را بدون تو جه به اين گفته ها و استعارات تفسير كرد. از همين رو است كه فمينيست ها ي معاصر خود نيز متمركز شده اند كه گفته هاي نيچه را درباره زنان و زنانگي چگونه بايد تفسير كرد و آنچه زنان در اين باره يافته اند. نه ظاهر اهانت آميز و سخره گر گفته هاي نيچه، كه تلاش او براي به دست دادن سبك جديد از گفتار، نوشتار و تفكر است كه مي تواند براي فلسفه فمينيستي بسيار سودمند واقع شود.