غذای روح نوشته جی. پی. واسوانی
توضیحات
در یکی از روزها آبراهام لينكلن سوار بر اتومبيل از خياباني گذر میکرد . مرد سياه پوستي كه در همان مسير قدم مي زد، او را شناخت. سياه پوست به نشانه احترام كلاه خود را برداشت و تعظيم كرد. لينكلن نيز به نشانه احترام متقابل، كلاهش را برداشت و به او تعظيم كرد. يكي از همراهان رئيس جمهور به او گفت:«قربان، چرا اين كار را كرديد؟ هرچه باشد شما رئيس جمهور هستيد و او سياه فقيري بيش نيست!» رئيس جمهور مهربان و مودب با لبخند پاسخ داد:«نمي خواهم كسي از من مودب تر باشد!»
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.