کتاب بسیار جالب پديدارشناسي از جمله سرزندهترين جريانهاي فلسفي در روزگار فوق بوده است، زيرا هنوز به پايهايترين مفهوم يعني «انسان» ميپردازد و شايد به همين دليل است كه كماكان ميتواند احياگرانه عمل كند. این موضوع برای جامعه ما از چند جنبه اهميت دارد. نخست اینکه پدیدارشناسی یکی از کلانعرصههای زنده و پویا در فلسفه قرن بیستم قلمداد ميشود و آشنایی هرچه بیشتر جامعه ما با اين جريان فلسفي، امری لازم و مطلوب بهنظر ميرسد. دوم اینکه پدیدارشناسی بنابر سرشت ذاتیاش امکانات بسیار ارزشمندی برای بازنگری و بازخوانی در سنت هزارهای ما فراهم میآورد. حدود نیم قرن است که پدیدارشناسی به انحاء مختلفی مورد توجه محققان ایرانی بوده است. شاید بتوان گفت از زمانی که «هانری کربن» تلاش کرد با روش پدیدارشناسانه دین و فلسفه اسلامی - ایرانی را بازخوانی کند و نیز در دهه هشتاد که استاداني مانند عبدالکریم رشیدیان و محمود خاتمی بهطور تخصصي متون ارزشمندی را به فارسی ترجمه و تالیف کردند، مسیر این حوزه گشوده شد. با این حال به علت گستردگی بسیار زیاد این عرصه همچنان نیاز به تحقیقات بیشتر وجود دارد. به همین دلیل من و همكارانم فکر میکنیم که ترجیح آن است که بهطور گروهی این عرصه را دنبال کنیم. در قرن بيستم چند جنبش مسلط فلسفي در غرب مانند فلسفه تحليلي، روانکاوی و ماركسيسم پديد آمدند. پديدارشناسي نيز يكي از اين جنبشهاي مسلط است كه در ابتداي قرن بيستم با انتشار كتاب «پژوهشهاي منطقي» هوسرل آغاز و در سالهاي بعدي به مكتبي پرشاخ و برگ تبديل شد. پديدارشناسي پس از چندين دهه از آغاز شكلگيري آن به جنبشي گسترده با شاخههاي متعدد بدل شد. چهار جريان اصلي در اين مكتب پديد آمدند كه از آنها با عنوان پديدارشناسي اگزيستانسياليستی، پديدارشناسي رئاليستی يا واقعگرا، پديدارشناسي هرمنوتيكي كه در ايران شناختهشدهتر است و همچنين پديدارشناسي تقويمي ياد ميشود. همچنین اين جريان در مقام روش تحقیق در اکثر دانشرشتهها از جمله ریاضیات، منطق، جامعهشناسی، تاریخ، ادبیات و هنرها بهویژه در کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، ژاپن، اروپای غربی و آمریکای جنوبی بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. از آنجا كه مهم ترين كار هوسرل دفاع از اين منطق بنيادين يا به عبارت وي منطق فرارونده مقابل هرگونه نسبي انگاري است، درك مواضع و مفاهيم او نيازمند درك تصور اين بزرگان بويژه لايب نيتس از منطق و نظريه دانش است