کتاب مخمصه اثر ژان پل سارتر ترجمه محمود بهفروزی
وقتی که سخن و حرف از اگزیستانسیالیسم به میان می آید, بی شک به یاد ژان پل سارتر خواهیم افتاد. پس از دو جنگ جهانی، تمدن غرب از نظر اخلاقی خود را فقیر یافت، در چنین شرایطی بود که ساتربر اهمیت آزادی انسان و مسئولیت اخلاقی اصرار ورزید. فلسفه ی او در تمام نوشته هایش، نمایش نامه ها و رمان هایش هویداست. خشونت و نفرت در آثار سارتر جای ویژهای دارد تا جایی که نویسندگانی همچون هانا آرنت و ریمون آرون زبان به نکوهش او گشودهاند و سخنان او را دربارهی خشونت غیرمسئولانه دانستهاند. ریمون آرون، دوست دیرین و یار دبستانی سارتر، گفته است که برخی از آثار او دربارهی خشونت را باید در ردهی آثار متمایل به فاشیسم جا داد. برخی خوانندگان نیز فضای داستانها و رمانها و نمایشنامههای او را بدبینانه و یأسآور و مشوق خودکشی یافتهاند. بنابراین، شاید خوانندهی آثار سارتر حق داشته باشد که از خود بپرسد چرا در نوشتههای او چنین خصومت و نفرتی روابط انسانها را در بر گرفته است. آیا او در کودکی خشونت بسیاری دیده است که روابط انسانی را بدین گونه خشن ارزیابی میکند؟ بی شک نام ژان پل سارتر ، مکتب اگزیستانسیالیسم را به یاد بسیاری می آورد . مکتبی که بسیاری از آثار او همچون " تهوع "که وی را شایسته دریافت نوبلی کرد که او از دریافتش امتناع ورزید ، آیینه تمام نمای اصول و قواعد آنند . این بار سارتر در این نمایشنامه با دستمایه قرار دادن یک روایت تاریخی از اساطیر یونان ، آزادی و اختیار بشریت را که اصل اساسی مکتب اگزیستانسیالیسم است به انسانها یادآوری می کند . داستان آگاممنون ، پادشاه مقتدر آرگوس و ملکه کلیتمنستر . یک درام یونانی که شاید برای خیلی ها یادآور شاهکار شکسپیر ، هملت ، باشد . ملکه کلیتمنستر با همدستی معشوقش ، اژیست ، پادشاه را می کشند و فرزند ارشدش ، اورست ، را به مامورانی می سپارند تا سربه نیستش کنند و شاهدخت ، الکتر ، را به کنیزی در کاخ نگه می دارند .