کتاب مرگ در پائیز نوشته اکبر رادی
اكبر رادي، نمايشنامهنويس تاثيرگذاري است كه بيشك نقش او را در روند درام نويسي كشورمان نميتوان با يك يا چند مقاله، تحليل و نقد مشخص كرد. در آثار او نمايشنامههايي وجود دارد كه به شكلي خودآگاهانه بيشتر ادبي هستند و نوشته شدهاند تا خوانده شوند، كه اين به خودي خود نه ضعف است و نه حسن. اما آن چه كه مرگ در پاييز را در ميان آثار رادي شاخص ميكند دغدغه اجراي آن توسط كارگردانان پيش و بعد از انقلاب است كه همين امر بررسيهاي ديگري را ميطلبد. چيزي كه در همان ابتدا، مخاطب را به چالش ميخواند عنوان”مرگ در پاييز” است. رمز و راز نهفته در اين عنوان نه تنها در قالب معناسازي كلام كه در شكل تصوير سازي آن نمايشي و منحصر به فرد است. اين كه ميتوان براي مرگ هم فصل قائل شد، به بخشي از”جامعه” در عهد عتيق ميماند كه: ”براي هر چيزي زماني است، زماني براي گريستن، زماني براي خنديدن زماني براي جنگ، زماني براي صلح زماني براي رفتن، زماني براي ماندن زماني براي تولد، زماني براي مرگ ...” و به راستي چه زماني بهتر براي مرگ آن هم در پاييز؟ «مشدي: شباي پاييز... وقتي آدم تك و تنها جلوي اسبش از زير درختان بارون خورده رد ميشه، اين طرف بوتههاي خشكيده، اون طرف درختان گردو، جاده هم پر از مه... اونوقت تو تاريكي صداي پاي اسب تو ميشنفي، ميشنفي كه يه چيزي، يه چيزي مث مرگ از پشت سر بهات نزدكي ميشه ... آدم خيال ميكنه ديگه تمومه.»