کتاب های ایمانوئل کانت

زندگی و آثار ایمانوئل کانت

 

ایمانوئل کانت (به آلمانی: Immanuel Kant) (زاده ۲۲آوریل ۱۷۲۴ - درگذشتهٔ ۱۲ فوریه ۱۸۰۴) فیلسوف آلمانی و از مهم‌ترین فیلسوفان سدهٔ هیجدهم اروپا بود.

او در کونیگسبرگ در خانواده‌ای مسیحی از مذهب پرهیزکاران لوتری زاده شد. خانوادهٔ او ۹ فرزند داشتند و او فرزند چهارم آنان بود. در ۸ سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به مدرسه کونیگسبرگ رفت. او تا دانشگاه در این مدرسه سخت و خشک مذهبی درس خواند. او بعد از چند سال تدریس خصوصی به دانشگاه رفت و شروع به سخنرانی‌های متعدد نمود. در این سال‌ها کتاب‌هایی در زمینه ریاضیات و دینامیک نوشت و منتشر کرد. پس از انتشار کتاب‌هایی در زمینه کیهان‌شناسی به فلسفه روی آورد. کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت. او هر کارش را در ساعتی مخصوص به خود انجام می‌داد و ذره‌ای از آن تخلف نمی‌کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: می‌توانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید. او هیچ گاه ازدواج نکرد و به مسافرتی هم نرفت. وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب می‌کرد که همه بخش‌های فلسفه را درس دهد و سالهای متمادی توان فکری خود را مصروف تدریس، انتشار کتابهای مختلف و مقالات کرد. وی از هیوم و لایبنیتز تأثیرپذیری زیادی داشت و بر فلاسفه بعد از خود مانند هگل، و کلٌ جریان ایده‌آلیسم آلمانی نیز تأثیر زیادی بر جای گذاشت. ظاهراً در زندگینامهٔ کانت آورده می‌شود که او در ۴۶ سالگی، بعد از نوشتن مقاله معروف خود تحت عنوان «درباره صورت و اصول جهان حسی و معقول» که به سال ۱۷۷۰ انتشار داده، تا چاپ اول کتاب نقادی عقل محض به سال ۱۷۸۱، حدوداً بیش از ده سال گویی سکوت اختیار کرده‌است که البته به لحاظی همین مدت را می‌توان پرکارترین دورهٔ فلسفی او به حساب آورد. از روی مدارک و دستنوشته‌های مختلف می‌توان نشان داد که او در آن دوره نه فقط به نگارش کتاب اصلی خود در فلسفه نظری اشتغال داشته، بلکه در حال برنامه‌ریزی وسیع و تاملات همه‌جانبه در جهت تدوین نظام فلسفه نقادی خود بوده که در مجموع، افزون بر فلسفه نظری شامل بحث‌های زیادی در زمینه اخلاق و هنر و حقوق و غیره می‌شده که او بعداً به مرور تا آخر عمر آنها را دقیقاً تقریر کرده و به چاپ رسانده است. وی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به استادی بزرگ ادای دین نمایند.

{tortags,195,5}

 کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان، یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین نگاه به وی امکان داد تا به دور از حب و بغض‌های رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آن‌ها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارایه کند که نام او را در عرصهٔ نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراث‌های اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالش برانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست. او این بستر را با تدوین سه اثر مهم که بعدها به صورت کلاسیک‌های فلسفهٔ مدرن و ایده‌آلیسم آلمانی درآمدند پی می‌گیرد؛ یعنی در قالب نقد عقل محض و دوم نقد عقل عملی و سوم نقد قوه حکم یا نقد داوری. به این ترتیب، وی با ترکیب این دو مشرب روند تکامل فلسفه را متحول ساخت و مسیر آن را دگرگون کرد. در این راه او دو حرکت یا گام اساسی را در پیش گرفت. با تاکید بر قوت و توانمندی این ادعای تجربه‌گرایی که تجربهٔ حسی تنها منبع شناخت و منشا تمام آرا و اندیشه‌های انسان به شمار می‌رود ولی نتیجه‌گیری بدبینانهٔ آن را قبول نداشت که نمی‌توان این آرا و اندیشه‌ها را توجیه نمود و علت یا عللی برای آن‌ها اقامه کرد. از سوی دیگر، این ادعای عقل‌گرایی را نیز قبول نداشت که حقایق واقع دربارهٔ مسالهٔ وجود یا عدم پدیده‌ها و اشیا تنها به مدد عقل قابل شناسایی است. می‌توان حرکت کانت را خروج عقل‌گرایی و ایده‌آلیسم از بن‌بست‌های کور آن دانست. این تدوین‌ها و نظرات را در نخستین نقد خود یعنی نقد عقل محض آورده‌است که در سال ۱۷۸۱ به رشتهٔ تحریر در آمد. در کتاب نقد عقل عملی نیز که در ۱۷۸۸ تالیف شد به تحقیق در خصوص مابعدالطبیعه یعنی شناخت مسایلی چون وجود خدا، جاودانه بودن روح، جبر و اختیار انسان، ضرورت آزادی و نظایر آن‌ها پرداخته‌است. نقد سوم نقد قوه حکم یا داوری است که آن را نقد زیبایی‌شناسی ترجمه کرده‌اند. مفاهیم محور کانت در نقد سوم دو مؤلفه اساسی یعنی هدف یا غایت و غایتمندی یا هدفمندی، جزو مقولاتی است که کانت ضمن طرح آن‌ها معتقد است که در هر تبیین علمی می‌توان از این دو مفهوم، مفهوم نخست یعنی غایت یا هدف را سراغ گرفت. در حالی که، در این قبیل تحقیق‌های علمی چیزی به نام غایتمندی به معنای منظومه‌ای دال بر وجود یک سری ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی به چشم نمی‌خورد. کانت غایتمندی را بدون غایت قبول دارد. وی زیبایی را شکلی از غایتمندی می‌داند؛ البته زمانی که مستقل از ارایهٔ یک غایت فهم و دریافت شود. به اعتقاد کانت قضاوت یا داوری نوعی ملکه و قوهٔ استعداد عمومی است و همهٔ افراد در معرض یا در محدودهٔ آن قرار دارند و طبعاً کم و بیش تحت تأثیر آن هستند یا از آن برخوردارند اما داوری بر خلاف تصور رایج تنها قدرت تمیز یا انتخاب نیست بلکه از طریق هماهنگ‌سازی و ایجاد اعتدال یعنی ایجاد امر زیبا و یا از طریق کنار گذاشتن و محو یا فرارفتن (امر والا) می‌توان مفهوم داوری را ارتقا بخشید. از سوی دیگر بخش اصلی تلاش کانت در این کتاب ( نقد قوهٔ داوری) آن است تا شکلی بسیار زیبا و عالی از احساس را در قضاوت زیباشناختی پیدا کند که به گونه‌ای ماتقدم و پیشینی تجربهٔ لذت و رنج را تعیین نماید. این تجربه حاکی از هماهنگی (امر زیبا) یا محو و از بین رفتن (امر والا)ای است که هر گونه نقد و داوری مستلزم آن است.

کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان، یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین نگاه به وی امکان داد تا به دور از حب و بغض‌های رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آن‌ها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارایه کند که نام او را در عرصهٔ نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراث‌های اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالش برانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست. او این بستر را با تدوین سه اثر مهم که بعدها به صورت کلاسیک‌های فلسفهٔ مدرن و ایده‌آلیسم آلمانی درآمدند پی می‌گیرد؛ یعنی در قالب نقد عقل محض و دوم نقد عقل عملی و سوم نقد قوه حکم یا نقد داوری. به این ترتیب، وی با ترکیب این دو مشرب روند تکامل فلسفه را متحول ساخت و مسیر آن را دگرگون کرد. در این راه او دو حرکت یا گام اساسی را در پیش گرفت. با تاکید بر قوت و توانمندی این ادعای تجربه‌گرایی که تجربهٔ حسی تنها منبع شناخت و منشا تمام آرا و اندیشه‌های انسان به شمار می‌رود ولی نتیجه‌گیری بدبینانهٔ آن را قبول نداشت که نمی‌توان این آرا و اندیشه‌ها را توجیه نمود و علت یا عللی برای آن‌ها اقامه کرد. از سوی دیگر، این ادعای عقل‌گرایی را نیز قبول نداشت که حقایق واقع دربارهٔ مسالهٔ وجود یا عدم پدیده‌ها و اشیا تنها به مدد عقل قابل شناسایی است. می‌توان حرکت کانت را خروج عقل‌گرایی و ایده‌آلیسم از بن‌بست‌های کور آن دانست. این تدوین‌ها و نظرات را در نخستین نقد خود یعنی نقد عقل محض آورده‌است که در سال ۱۷۸۱ به رشتهٔ تحریر در آمد. در کتاب نقد عقل عملی نیز که در ۱۷۸۸ تالیف شد به تحقیق در خصوص مابعدالطبیعه یعنی شناخت مسایلی چون وجود خدا، جاودانه بودن روح، جبر و اختیار انسان، ضرورت آزادی و نظایر آن‌ها پرداخته‌است. نقد سوم نقد قوه حکم یا داوری است که آن را نقد زیبایی‌شناسی ترجمه کرده‌اند. مفاهیم محور کانت در نقد سوم دو مؤلفه اساسی یعنی هدف یا غایت و غایتمندی یا هدفمندی، جزو مقولاتی است که کانت ضمن طرح آن‌ها معتقد است که در هر تبیین علمی می‌توان از این دو مفهوم، مفهوم نخست یعنی غایت یا هدف را سراغ گرفت. در حالی که، در این قبیل تحقیق‌های علمی چیزی به نام غایتمندی به معنای منظومه‌ای دال بر وجود یک سری ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی به چشم نمی‌خورد. کانت غایتمندی را بدون غایت قبول دارد. وی زیبایی را شکلی از غایتمندی می‌داند؛ البته زمانی که مستقل از ارایهٔ یک غایت فهم و دریافت شود. به اعتقاد کانت قضاوت یا داوری نوعی ملکه و قوهٔ استعداد عمومی است و همهٔ افراد در معرض یا در محدودهٔ آن قرار دارند و طبعاً کم و بیش تحت تأثیر آن هستند یا از آن برخوردارند اما داوری بر خلاف تصور رایج تنها قدرت تمیز یا انتخاب نیست بلکه از طریق هماهنگ‌سازی و ایجاد اعتدال یعنی ایجاد امر زیبا و یا از طریق کنار گذاشتن و محو یا فرارفتن (امر والا) می‌توان مفهوم داوری را ارتقا بخشید. از سوی دیگر بخش اصلی تلاش کانت در این کتاب ( نقد قوهٔ داوری) آن است تا شکلی بسیار زیبا و عالی از احساس را در قضاوت زیباشناختی پیدا کند که به گونه‌ای ماتقدم و پیشینی تجربهٔ لذت و رنج را تعیین نماید. این تجربه حاکی از هماهنگی (امر زیبا) یا محو و از بین رفتن (امر والا)ای است که هر گونه نقد و داوری مستلزم آن است.